🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آدمیت

(ثبت: 227970) خرداد 26, 1399 

 

آدمیت، هرچه ارزان شد، کسی چیزی نگفت
عشق‌هامان گرچه کتمان شد، کسی چیزی نگفت

حرمت انسان،،، مساوی کرده با شأن هوس
سبقت از همدیگر، آسان شد کسی چیزی نگفت

اعتقاداتی که نان آور، برای عده ای‌ ست
در فریبی، پای قرآن شد، کسی چیزی نگفت

در ریا چون ‘اشعری’ بود و به ظاهر با خدا
آنکه ‘عمر وعاص’ دوران شد کسی چیزی نگفت

هرچه ارزش داشت، در این دهکده، غارت شده
چون شریک کدخدا، خان شد، کسی چیزی نگفت

گند کاری های خود را پای دهقان بسته اند
هر دروغی، کار چوپان شد، کسی چیزی نگفت

با فریب دین،،، چپاول کرده اند این خاک را
شوکتی‌ که ننگ ایران شد،، کسی چیزی نگفت

عشق اگر تاب و توان عرض اندامی نداشت
چون‌ که ‌دل، جولان شیطان ‌شد، کسی چیزی نگفت

او که ‘ ب ‘، می‌گفت، ما ‘باران’ برایش می شدیم
پس چه ‌شد‌ از ما گریزان شد، کسی چیزی نگفت

هر چه گفتم، مصرف چشمان‌مان، زیبایی است
ما که خوابیدیم و باران شد، کسی چیزی نگفت

خواب دیدم، بار دیگر، عاشقی در این محل
ناگهان فَتُّ و فراوان شد، کسی چیزی نگفت

حسرت صد درد و غم، در سینه‌هامان باقی است
شاعر این‌دفعه ‘سلطان’ شد، کسی چیزی نگفت

🅱️✍️ علی_سلطانی‌‌_نژاد 🅰️

۹۹/۳/۲۰

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. فریبا نوری

    خرداد 26, 1399

    او که ‘ ب ‘، می‌گفت، ما ‘باران’ برایش می شدیم
    پس چه ‌شد‌ از ما گریزان شد، کسی چیزی نگفت

    درود
    🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا