🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آغاز سر به راهی

(ثبت: 242193) مهر 20, 1400 

 

خاطراتت دوباره می ریزند
خون یک عمر بی گناهی من
لحظه هایم همیشه سرگردان
بین دنیای بی پناهی من

مثل احساس بی کسی در خود
دور از جمع می رسی در خود
بعد حس مقدسی در خود
تویی و ذکر لا الهی من

چشم دنبال روشنایی بود
مرگ آغاز همصدایی بود
آخرین لحظه ی جدایی بود
اولین لحظه ی تباهی من

عشق را در خودم فدا کردم
دست های تو را رها کردم
فکر کن با خودم چه ها کردم
رفتی و مانده “دل سیاهی” من

مانده ام با هجوم شب درگیر
مسخ در لابه لای هر تقدیر
زندگی می شود از امشب پیر
ای سرآغاز “سر به راهی” من

بعد تو آسمان فقط خون است
وصف تو از ترانه بیرون است
عاشق ات تا همیشه دلخون است
عطر تو مانده در نواحی من

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    مهر 20, 1400

    سلام و درود

    خیرمقدم. 🌹🌹🌹

    بسیار عالی ست

    در پناه خدا👏👏👏👏👌

  2. احسان مهرپور

    مهر 20, 1400

    بسیار زیبا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا