![ولی الله فتحی ... (فاتح)](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/08/fathi4-t.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به نام خداوند عشق.
چرا این خانه غمگین است؟
هوای آن برای من چه سنگین است!
غزال طبع خاموش وُ
صدایی، نغمه ای، سازی، نوایی نیست
غبار غربت و غم بر در و دیوار
به آن گلدان به آن گل، هم به هر جایی
در این خانه چه ها پیداست!
کتاب و کاغذ و دفتر به روی میز
پراکنده فکنده هم به روی فرش
در و دیوا رپر اندوه
مثال خانه ی ارواح
میان کوچه هم آخر صدایی نیست
نه گلبانگی نه آوازی
فقط گاهی کلاغ پیر روی شاخه ی تبریزی خانه
به قار و قار شومی سر دهد آواز!
صدایش می کند دلشوره را افزون
خبرها چیست، چه ها در کار می افتد
خدایا او خبرچین است؟
مرا در بچگی گفتند:
که آواز کلاغان هم به سان نالۀ بوم است
فغانی رنجبار و صیحه ای شوم است
خبرها را بَرَد هر جا و هر جایی
مواظب باش، مزن حرفی، مکن کاری . . .
ولی اکنون فقط آواز اوست بر بام این خانه
کند گاهی مرا نجوا
و می گوید به من کِی من خبر چینم؟
کجا آواز من شوم است؟
کجا من آن زبانِ مردمان دارم که هر دم می زنند حرفی
بگو بر من کدام یک حرف ما شوم است؟
و من آرام می گویم که حرف من فقط شوم است
که او را من رها کردم
ز بس رنجاندم آن محبوب جانم را
کنون من مانده ام تنها
و این خانه که در ظلمت چه می سوزد.
دیگر نیست تنفس های عطرآگین دلبندی
نوایی، نغمه ای، سازی و لبخندی
کجایست آن نوازش ها و آن دستان رؤیایی؟
کجایست روح گل ، آثار زیبایی؟
چه شد آن بستر شادی و آرامش
چه شد باب غزل، دریای آسایش
کجا شد گلبن نیکی!
کجا شد شور و هم احساس!
سپهر عشق بر دل بود و یاری بود
عجب خوش روزگاری بود
ولی اکنون چه غمگینم در این خانه
خودم کردم هر آن کردم
چنین است کار دیوانه.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (10):
آبان 14, 1398
درود بر شما
جناب استاد فتحی نازنین
صمیمانه و دلتنگ است
این سروده ی زیبا
دلت همصحبت صبح بهاران باد
و
خورشید از فراز مهربانی ها
همیشه
گوهر گرمای دستانت
🌺🌸🌺🌸🌺🌺🌸
پاسخ
آبان 14, 1398
درودها آقای فتحی
روزتون بخیر و شادی
سپاس از اشتراک گذاری یک شعر ” زمستانی* “(البته برداشت ها متفاوت هستند و همین باعث زیبایی شعر میشه )
زیبا قلم زدید
مانا باشید بزرگوار و موفق💐🙏
پاسخ
آبان 14, 1398
سلام و درودها
سلیس و روان…
کنون من مانده ام تنها
و این خانه که در ظلمت چه می سوزد.
دلنمیراد
تقدیمی : 🌺
خانه ارواحی چرا غمگین دلا
مرهمی باشد دوایی ماجرا
از دری دیوار پیکر رؤیتی
رو به ویرانی خرابی ها نما
در خرابی گوشه ای جغدی ببین
گر مصیبت بار غمگین گوئیا
بشنوم یک لحظه ای آوای او
باوری عینی قدر باشد قضا
در کفی اقبال بینم هر کسی
هر کسی را آرزویی برملا
با درونی حس هایی روبرو
عطر آگین همچو گل ها هر کجا
همچو آن دیوانه ای مجنون هوا
گر مجاز عشقی برایم شد روا
نیمه پنهان را طلب از روزگار
یاد ایامی کنم صلحی صفا
گر چه از اویی به جانب او روان
ترک منزل را بقایی با فنا
با کبر سنّی که حاصل تجربت
دوره ایامی بشد طی والیا
ولی اله بایبوردی
14 / 08 / 1398
🌺🌺🌸🌸🌷🌸🌸🌺🌺
پاسخ
آبان 14, 1398
سلام و درود
عجب شعر غم انگیزی
ز غم، جامی و لبریزی
دلم را برد آنجایی
که روزی کودکی بودم
همان خانه
که عطر یاس آن
دیوانه ام می کرد
و مادر بود و مهرش همقدم با من
نه غم در دل
که هر لحظه مرا شادی فراوان بود
افسوس،
که مادر رفت و
تنها مرد سرگردان این خاکم
پریشانم ….
شعر زیبای شما مرا واداشت تا بداهه ای بسرایم در پناه خدا شاد و سلامت باشید استاد….. 🌿❤️👏👏👏👏👏❤️🌿
پاسخ
آبان 14, 1398
بسیارعالی🍃💐
پاسخ
آبان 14, 1398
کجایست روح گل ، آثار زیبایی؟
چه شد آن بستر شادی و آرامش
چه شد باب غزل، دریای آسایش
کجا شد گلبن نیکی!…
…
چقدر زیباست و لطیف
عالی بود استاد گرانقدرم
پر از صمیمت و سادگی و دل انگیز
لذت بردم از خواندنش استاد بزرگوار
می آموزم در محضرتان
پاینده باشید و سایه تان مستدام🌺
پاسخ
آبان 14, 1398
سلام استاد گرامی مثل همیشه زیباست 💐🙏❤️🌹
پاسخ
آبان 14, 1398
درود و مهر جناب فتحی گرامی
شعری حزین درعین حال دل نشین، روان و خوش اهنگ با اندیشه ای پاک
درود بر شما و قلم خوش نقش تان
همواره نویسا باشید و پر توان🌷🌷🌷
پاسخ
آبان 21, 1398
سلام و درودها حضرت دوست جناب استاد فاتح عالیقدر
لذت فراوان بردم
سلامتی شما را خواهانم
🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 4, 1398
سلام مهربان استاد
همیشه شادباشیدو نویسا
والا تو بچگیهامونم فکر کنم ما با سادگیمون دنیارو میدیدیم
وگرنه اونوقتم ادمای بد بودن
ظلم بود ولی ما عقلمون نمی کشید،،
چقدر خوب می شد اگر دلها همه خوب بودن
ظلم نبود ارامش بود دروغ نبود💐🌿💐🌿💐🌿🌿شادکام باشیدشادکام باشیددر پناه خدا
زیبا بود مهربانترین استادخوبم
پاسخ
بستن فرم