🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ای پادشه خوبان

(ثبت: 2964) آذر 27, 1395 

1
آویخته چشمم را، بر دَر که تو بگشایی
این زلفِ پریشان را، ای عشق بیارایی
صد لشگر غم هریک، دارند چه غوغایی!

ای پادشه خوبان، داد از غم تنهائی
دل بی تو به جان آمد، وقت است که بازآئی
2
چشمِ دلِ عشاقت، در خواب نمی ماند
با گرمی دستانت، بی تاب نمی ماند
دل خسته ی دوران را، دریاب، نمی ماند

دائم گل این بستان، شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را، در وقت توانائی
3
در دل گرهی افتاد، تا زیر و بمی کردم
از غصه این دوری، قصد حرمی کردم
از یار تقاضای، لطف و کرمی کردم

دیشب گله ی زلفش، با باد همی کردم
گفتا غلطی بگذر، زین فکرت سودائی
4
دیوار و در و کوچه، بی زلزله می رقصند
در باغ صنوبرها، بی هلهله می رقصند
ذرّات به عشق تو، باحوصله می رقصند

صد باد صبا اینجا، با سلسله می رقصند
این است حریف ای دل، تا باد نپیمائی
5
رخساره ی زردِ من، انگشت نشانم کرد
بودم چه بهارانی!!، هجر تو خزانم کرد
کاین بی خبری از تو، خیلی نگرانم کرد

مشتاقی و مهجوری، دور از تو چنانم کرد
کز دسـت بخـواهد شد، پایاب شکیبائی
6
او رفت و چنان بنشست، بر سینه غبار غم
هر لحظه مرا بی او، درد است و غم و ماتم
پنهان شده ای، هر دَم، در مجلس رندان هم

یارب به که شاید گفت، این نکته که درعالم
رخساره به کس ننمود، آن شاهد هرجائی
7
تیرت به خطا مفکن، در بیشه پلنگی نیست
سنجاقک عاشق را، با کس سرِ جنگی نیست
برخیز و بیا دیگر، فرصت به درنگی نیست

ساقی چمن گل را، بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن، تا باغ بیارائی
8
عمری ست که می سوزم، درشعله ی بدنامی
از چشمِ گل آئینم، زیبای گل اندامی
تقدیر مرا رو کن، با زهره و بهرامی

ای درد تو اَم درمان، در بستر ناکامی
وی یاد تو اَم مونس، در گوشه ی تنهائی
9
از سوی ملائک هم، ما لایقِ تکریمیم
هر چند به روز و شب، دلخسته ی تحریمیم
ما گرچه درین دنیا، قربانی تقسـیمیم

در دایره ی قسمت، ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمائی
10
با بودن مهرِ تو، ای دوست گزندی نیست
بردست و دل عاشق، زنجیری و بندی نیست
بر منبر این مسجد، جز عشق تو پندی نیست

فکر خود و رای خود، در عالم رَندی نیست
کفرست درین مذهب، خودبینی و خودرایی
11
دنبال تو ای ساقی بس در بدرم می ده
از خاک کویرستان، خود تشنه ترم می ده
دیدی که خمارم پس ای با خبرم می ده

زین دایره ی مینا، خونین جگرم، می دِه
تا حل کنم این مشکل، در ساغر مینائی
12
فالی زدم و دیدم، کوی خوشِ وصل آمد
بر بوسـه ی چوگانی، گوی خوشِ وصل آمد
بَر گونه ز چشمانم، جوی خوشِ وصل آمد

حافظ شب هجران شد، بوی خوشِ وصل آمد
شادیت مبارک باد، ای عاشق شیدائی

مخمس با تضمین از غزل زیبای حضرت حافظ

 

 

نظرها
  1. درود بر اوج اندیشه وشیوایی قلمتان

    مثل همیشه زیبا و پر محتوا 

    قلمتان جاوید

    • طارق خراسانی

      آذر 28, 1395

      سلام  و درود  بر خانم نادری گرامی

      سپاس از حضور گرمتان

      در پناه خدا

  2. آذر 28, 1395

    بسرایید به مهر

    • طارق خراسانی

      آذر 28, 1395

      سلام  بر نور چشمانم

      از دعای خیرتان  ممنونم

      در پناه خدا

  3. جواد مهدی پور

    آذر 28, 1395

    درود فراوان نثارتان استاد گرانقدرم جناب طارق ارجمند

    همیشه از اشعار زیبا و آسمانیتان لذت می برم و بهره می برم

    عالی می سرایید

    دلنشین و شیوا

  4. طلعت خیاط پیشه

    آذر 28, 1395

    با بودن  ِ مهر  ِ تو  ای  دوست  گزندی  نیست

    بر دست  و دل  ِعاشق زنجیری و بندی نیست

    بر منبر  ِاین مسجد جز عشق  ِتو پندی نیست

    فکر  ِ خود و رای  خود، در عالم  ِ رندی  نیست

    کفر است در این مذهب ،خودبینی و خود رایی

    قلمتان گلباران استاد طارق ارجمند.

  5. سلام  بر استاد بزرگوارم  بسیار دلنشین  و زیبا سرودی  لذت  بردم 

    درود

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا