🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
و مردم سخت غمگین اند و
جمعی بی خیالِ چشم های سرخِ بارانی…
دوباره زیر لب بسیار می خوانند:
«هوا بس ناجوانمردانه سرد است»
زمستانی ست طولانی…
پدر می گفت
بهاری در ره است
و می رسد مردی
به پایان می برد فصلِ زمستان را…
رسید آن مرد و دستش بوی باران داشت
ولی افسوس
ستم ،
فرهنگِ نامردان
به دل ها بذر خودخواهی ،
شقاوت کاشت…
ای کاش
به قدر یک نفس
این باغ
بویی از بهاران داشت …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (13):