🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
صورتم پژمرده شد گل خنده را فریاد برد
برگِ پائیزش هوایِ عشق را از یاد برد
گوش جان با لای لایِ نی لبک آرام بود
کوک کردی سازِ رفتن، پرده را فریاد برد
آتشین آتشفشان را اشک ها خاموش کرد
آهِ سردی آبرویِ شعله را ای داد برد
هر قدم برداشتی بس لرزه آمد در درون
تا دو پا در کفش کردی خانه را بنیاد برد
با غزل تن پوشِ غم از شانه ام دوری نکرد
چشمِ شانه سویِ در سنجاقِ سینه سردِ سرد
چهره ات در جویِ خاطر بر درختم ریشه شد
عمرِ دل ! آهَم چو سنگی آفتِ این شیشه شد
ماهیِ افتاده از چشمانِ چون دریای تو
وقت مرگش جان دهد بر ساحلِ لب های تو
مرغِ دل آبی نخورد از آبشارِ موی تو
اشکِ حسرت میچکد چون باد در هو هویِ تو !
دردِ دوری طاقت از ویرانه ات فرهاد برد
تیشه زد بر ریشه اش تابوت را بیداد برد
خوابِ آرامی که در دامی پریشان داشتی !
صیدِ خوش رنگی به سر گرمیِ دل صیاد برد
سرزنش گفتم زمین را من زمان را ناسزا
عاقلان گفتند دیوانه ادب را داد برد
در نبودت دفترِ شعرم، عزیزم پاره شد
بیتِ کاهم ، خاکِ شعرم را غزل را باد برد
میثم علی یزدی رفسنجان
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
فروردین 8, 1402
سلام
آیا چرخش ناگهانی شاعر در میانه ی غزل به مثنوی ، دلیل خاصی داشت ؟ و آیا این سبک و سیاقی ست که قبلا هم به کار رفته است ؟
پاسخ
فروردین 8, 1402
درود جناب مانا
خرق عادت شاعران نامی معاصر در وزن و قالب های رایج شعر کلاسیک سر آغاز
تحولات شعر و تولد اشعار بی وزن سپید نیمایی و… بوده
در ترکیب قالب های رایج شعر نظر شما را به ترجیع بند “یاد آر ز شمع مرده یاد آر ” از استاد دهخدا که با شکل خاصی از ترجیعبند سروده شده است
یا شعر “از خواب گران خیز ”
اقبال لاهوری که آمیزه ای از مسمط ترجیع بند و مستزاد
می باشد جلب کنم قالب غزل مثنوی یا غزل مثنوی غزل یا مثنوی غزل هم چنین است خلاصه بحث در کتاب روزنه استاد کاظمی و مبسوط آن در کتب موسیقی شعر شفیعی کدکنی و یا بدعت ها و بدایع نیما اثر استاد اخوان ثالث
قابل ملاحظه هست
در خصوص وزن هم چنین است شاعران فعلی بسیاری
با استفاده از اوزان هم عرض قالب رباعی غزل یا مثنوی و…
سروده اند
سپاسگزارم
پاسخ
فروردین 9, 1402
از اینکه پاسخگو بودید ممنون و سپاسگذارم
این لطفی ست از سوی شما دوست عزیز که بنده را از معلومات ارزنده ی خود بهره مند نمودید .
پاسخ
فروردین 9, 1402
سلام مجدد
سپاسگزارم
جناب مانا
پاسخ
فروردین 8, 1402
درود بر شما
بهره بردم با آرزوی توفیق الهی برای شما 🌷🌷
پاسخ
فروردین 8, 1402
درود و عرض ادب جناب حسینی
به مهر خواندید
سپاسگزارم
پاسخ
فروردین 8, 1402
سلامم را پذیرا باش 🌺
استاد گرامی سروده ای سرشار از حسی ناب و
شوری شایسته 🌺
زیبا و بسزاست خرامش کلکتان 🌺🌺
پاسخ
فروردین 8, 1402
سلام
شاعره گرامی بانو رها از شما سپاسگزارم عالی نگاهید و نوشته شما بر شعر باد برد من
کمال ادب و لطف شما را میرساند
واژه استاد را در شعر برای خودم دور از دسترس میدانم بنده صرفا جویا و علاقه مند زبان بی مثال فارسی هستم
سپاسگزارم
پاسخ
فروردین 8, 1402
سلام و درود
بسیار عالی
در این بیت ایهام زیبایی وجود دارد
سرزنش گفتم زمین را من زمان را ناسزا
عاقلان گفتند دیوانه ادب را داد برد
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
فروردین 8, 1402
درود و عرض ادب جناب طارق خراسانی
حضور در کنار شما و جمع شاعران محترم برای بنده باعث مسرت و شادی است
به مهر خواندید و نگاشتید
سپاسگزارم
پاسخ
فروردین 9, 1402
سلام و درودبسیار زیباست
پاسخ
فروردین 9, 1402
سلام و عرض ادب بانو شهبازی
پاینده باشید
متشکرم
پاسخ
فروردین 13, 1402
درود
نقد و نظرات برای شعر شاه بیت بسته است بنا بر این نکاتم را در اینجا مینویسم.
فرمودید عنصر خیال در شعر کلاسیک که بد نیست کمی راجع به آن مباحث مطرح شده توضیح بدهم؛ البته مخاطبم تنها شما نیستید و بطور کلی عرض میکنم.
جسارتا شعر کلاسیک یا شعر سنتی تنها چیزی که ندارد همین “عنصر خیال” است؛ البته نه تمام شعرها و نه همه ی شاعران.
چنان در بند اوزان عروضی و قوافی اسیر شدهاند که یادشان میرود شعر سرایی با نظم سرایی فرق دارد.
یعنی اگر دو عنصر وزن و آهنگ از شعرشان گرفته شود آنگاه هیچ به جز هیچ برای اثرشان باقی نمیماند. اثری که اثر نشده و در مرز “آفرینه” گیر کرده است. حال آنکه تمهیدات دیگر موسیقایی نیز هست و میتوان جای خالی آهنگ بیرونی را با “آهنگ درونی” پر کرد.
ایشان با خواندن اشعار دیگر شاعران، ناخودآگاه اولین چیزی که ذهنشان را درگیر کرده و تا آخر رهایشان نمیکند همین اصطلاح قدمایی وزن صحیح است.
بطوریکه از جنبه های گوناگون شعری غافل شده و بی اعتنا به مؤلفه های دیگر، اثر را بدون دریافت هیچگونه وجهی یا بدون دریافت هیچ وجه نقدی، مفت مفت به پای وزن قربانی میکنند. قواعدی اوزانی که اساساً خیلی فارسی نیست و بیشتر عربی است.
تعصبشان به اوزان عروضی (بویژه سنتی) چنان زیاد است که حاضرند ساعتها به بحث و جدل بشینند تا به دیگری ثابت کنند که فلانی شکست وزنی میفرمایند.
باید به ایشان گفت: بابا جان تصویر خلق کنید و مضمون بسازید و معنا بیآفرینید و با استفاده از شگردهای زبانی قلم فرسایی کنید. یا لااقل بجای وزن سنتی از وزن مدرن با اختیارات بیشتر شاعری استفاده کنید.
مثلا شبیه کاری که بانو سیمین بهبهانی کرد. البته ایشان با تأثیر گرفتن از کتاب “دکتر پرویز خانلری” دست به ابتکار و نوآوری زدند.
یعنی بجای بیست و چهار رکن عروضی، ده پایه بهکار بردند. این ده پایه عبارتند از: نوا، چامه، آوا، همه، خُشاوا، بِنَوا، نیکاوا، خُشنوا، ترانه، زمزمه.
خلاصه کلام، فرزند زمانه ی خویش باشید. برای شاعران امروزی بهتر است که اندیشه های نو را جایگزین اندیشه های جزم و قدیمی کرده و جهان مخیل شعر را قبض نکنند.
با تشکر فراوان🌹
پاسخ
بستن فرم