🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بسیار می ترسم

(ثبت: 254970) دی 24, 1401 

سلام و درود و عرض ادب
و پس از مدتی یا پس از مدت ها غزلی از این سراینده بخوانید!
سپاس از همه ی شما گرامیان بویژه مدیر محترم سایت که این محفل ارجمند را فراهم کرده اند و همچنین از شاعر گرانقدر، جناب سیاوش آزاد که تشویقگر و راهنمای ما هستند:

1. من از حالِ وخیمِ لاله و گلنار می ترسم

من از احساسِ سردِ کودکِ تبدار می ترسم

2. و هر شب، از غرورِ نشئه ی مردِ تهیدستی

که می خوابد میان کوچه ها بیدار می ترسم

3. کنارِ نفت و گاز از سردیِ بسیار می لرزم

کنارِ معدنِ سرشارِ “فقر_آثار” می ترسم

4. و از سطل زباله، وقتِ گشتن های مسکینان

و از چشمانِ خیس و دستِ تاوَل بار می ترسم

5. و از بی کاریِ مرغِ جوانِ “صد هنر برکف”

و از بیماریِ نابیمِگانِ خوار می ترسم

6. و از سنجاقکانی که عَزَب ماندَه ند تا پیری

و از پروانه های شُهره در بازار می ترسم

7. از این تالاب می کوچند لک لک ها‌‌؛ نمی بینی؟!

هم از مرگِ ملامت بارِ قویِ زار می ترسم

8. نمی دانم بمانم یا بسوزانم وفایم را

که از این هر دو کارِ آتشین، بسیار می ترسم

9. من از لب تشنه ماندن در دیارِ آب، حیران ام

و از اشعارِ ماتم بارِ شالیزار می ترسم

10. نمی دانم چرا باید بترسم از نترسیدن

زمانی که نمی ترسم، از این رفتار می ترسم

11. من از آلودگیِّ پایتختِ مهر، بی تاب ام

و از درد دل دریاچه ی بیمار می ترسم

12. من از افتادنِ پرچم به دستِ مردمِ بی غم

و از بالا نشینی های بی مقدار می ترسم

13. و از این که چمن، پژواکِ غم های خودش باشد

و از نادیدن و نشنیدن و اِنکار می ترسم

14. و از زندان به جُرمِ گفتنِ حقّی فرو خورده

و از گفتارِ تیر و از سکوتِ دار می ترسم

15. چرا مخفی ست تا این حد، امورِ مردمِ زندان؟!

کسی که پاک، باکش؟! از همین اَسرار می ترسم

16. من از این که شهیدان را، چه پاسخ مانده، دلخون ام

و از امروز و فرداهای ناهموار می ترسم

17. و از این که به نام دین، بُتَت را می کنی تزئین

بله، از “دین_سِپَر_نامردمِ” مکّار می ترسم

18. و از طرزِ نگاهِ خیره ی تاریخ… آه! ای غم!

و از تکرارِ هر کارِ “خدا_بیزار” می ترسم

19. من از خونی که دامنگیر خواهد شد، هراسان ام

چه آسان، حُکم می دادی! از این اِصرار می ترسم

20. یکی شد کشته، جایش چند تن را، می کشی؟ آخر!

من از این دادِ بیدادِ عدالتخوار می ترسم

21. اگر هم می کُشی، کُشتن، روالی دارد ای قاضی!

از این کُشتن، از این سرعت، از این تکرار می ترسم

22. وکیل و اطلاع و مهلت و اخلاق اسلامی

نمی اندیشی؟ ای قاضی! از این افکار می ترسم

23. دعایت می کنم با مثل خود، باری، طرف باشی!

که من، از این طرف، وَز آن طرف، هر بار می ترسم

24. شما خیلی شجاع اید، از خدا، حتی نمی ترسید

از این پندار و این گفتار و این کردار می ترسم.

 

 

 

 

نقدها
  1. ویرایش در مصراع اول بیت 4:

    و از سطل زباله، وقتِ نان از آن طلب کردن

    یا به این صورت:
    و از سطل زباله: منبعِ روزیِّ مسکینان

    یا به این صورت:
    و از سطل زباله: مرکزِ روزیِّ مسکینان

    یا به این صورت:
    و از سطل زباله، تا مگر نان بر کشد از آن

    شکل اولش هم این بوده:
    و از سطل زباله، وقتِ گشتن های مسکینان

    بزرگواران! به نظر شما
    برای مصراع اول بیت چهارم،
    کدام گزینه، مناسب تر است و اگر دلیلش را نیز بفرمایید، فراوان سپاس
    🙏

    • اصلا آیا شکل قبلی (و از سطل زباله، وقت گشتن های مسکینان) نیاز به ویرایش دارد؟ مثلا آیا جمله ای نارسا ست؟

  2. سؤالی برای ویرایش بیت دوم:

    آیا در “مرد تهیدستی”، “تهیدستی” به گونه ای حشو (زائد) نیست؟
    خب، مردی که میان کوچه ها بیدارخوابی می کند، طبعا آدم تهیدستی است دیگر!
    درست است؟
    اگر نیاز به ویرایش دارد، کدام جایگزین را (برای “تهیدستی”) بهتر می دانید؟

    1. (مردِ) “جنون گردی”

    2. (مردی) “از این میهن”

    3. (مردِ) “فراموشی”

    4. (مردِ) “جوان_پیری”

    • یا این گزینه:

      5. (مردِ) “وطن داری/وطنداری”

      توضیح: تاجیکان و برخی دیگر از پارسی زبانان، وطندار را به معنای هم وطن به کار می برند.
      “وطندار/ وطن دار”
      اگر در بیت دوم این شعر بیاید،
      آرایه ی ایهام خواهد داشت:
      یک. هم وطن
      دو. کسی که دارنده ی وطن است: کسی که حقی از وطن دارد: کسی که….

    • یا این که:
      6. (مردِ) “بَلا گَردی”

نظرها 49 
  1. مسعود مدهوش

    دی 24, 1401

    درودتان استاد رضاپور ارجمند🌹🌾🌱🌱🍃🍃🍃

    زیبا و دلنشین 🌹🌾🌾🌱🍃🍃

    • درود و سپاس تان جناب دکتر مدهوش گرانقدر
      🌿🌹🍃💐🌿🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🍃🍃🌿

  2. جواد مهدی پور

    دی 24, 1401

    و از سطل زباله ، سفره ی نانِ تهیدستان

    پیشنهادم برای مصرع مورد نظر

    درود بر شما استاد گرانقدرم جناب رضاپور عزیز

    از شعر پاک و آسمانیتان بهره مند شدم

    اثر با شکوه و فاخری ست

    سر بلند و پیروز باشید به مهر

    درود هااا

    💐🙏❤️🙏👏👏👏👏👏

    • درودها و سپاس ها یتان استاد گرانقدرم جناب دکتر مهدی پور عزیز،
      بسیار جالب
      فراوان سپاس
      زنده و سرزنده باشید در پناه مهر
      🌿💐🙏❤️🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌿

    • با سلام و درودی دوباره،
      و نظرتان درباره ی ویرایش بیت دوم (مرد تهیدستی)؟

      • جواد مهدی پور

        دی 24, 1401

        و هر شب از غرورِ مردِ تنهای تهیدستی

        پیشنهادم است

        جسارتم را ببخشایید استاد

        • درودتان استاد
          در هر دو مورد، بسیار رسا و شیواست پیشنهادتان
          فراوان سپاس

        • سلام و درود دوباره
          قالب این اثر را غزل می دانید یا قصیده؟ خودم قدری تردید دارم.

  3. علی معصومی

    دی 24, 1401

    سلام بر جناب رضاپور نازنین
    ربودی تو دل ما را که ترکان خوان یغما را
    “زبان سرخ می زیبد لب لعل شکر خا را”
    《حضرت حافظ》
    ♡♡♡
    غزل زیبایی در ساختار و فرم است
    اگرچه به قول ادبا و فن شعر، قافیه شامل حرف “ر” به وفور پیدا می شود و به نحوی “حمار الشعرا” محسوب میشود، و امکان افزودن ابیات تا بیش از ۱۰۰ بیت به راحتی میسر است.
    جنابعالی در قالب انتقادی یا بهتر بگویم، اجتماعی، بار معنایی خوبی از ان کشیده اید.
    🔷️🔷️🔷️
    در مورد مصرع:
    “و از سطل زباله: منبعِ روزیِّ مسکینان” موافقم
    مسکین از “مرکز” دور است و تنها دنبال نان نیست، هر چه برای زنده بودنش کفایت کند برایش مهم است،

    ♤♤♤

    “زلیخا” گفت ای “یوسف” تو زیبائی و من شیدا
    ولی از عاشقی در قصر “بوتیفار” می ترسم

    اگرچه قول “رودامون” برایم حجت است اما
    من از سرباز “اختاتونی” دربار می ترسم

    سر “انخماهو” در گنح های معبد است اما
    از این “کیمونی” دجال لاکردار می ترسم

    کلاغان کارشان روشن تر از کبک خرامان است
    من از شبپرسه های “جغد” بدمنقار می ترسم

    ✍ابیاتی بداهه تقدیم

    • سلام و درود و ارادت
      جناب معصومی عزیز،
      بهره مند شدیم بزرگوار،
      بسیار زیبا،
      فراوان سپاس
      🌿❤️🙏🌹🌿

    • با سلام و درودی دوباره،
      و نظرتان درباره ی ویرایش بیت دوم (مرد تهیدستی)؟

      • علی معصومی

        دی 24, 1401

        بیت دوم عالیست

        • فراوان سپاس
          تردیدی در اضافی بودن “تهیدستی” در این موقعیت نیست؟ یا این که “تهیدستی” کاربرد تأکیدی دارد؟ شرمنده ام.
          واقعا برایم سؤال است.
          اندکی توضیح می دهید لطفاً؟

          • درود
            اولا: هیچ گونه حشوی نیست
            ثانیا: این سروده 《در قالب غزل》 است و 《غزل》نیست

          • درود و سپاس تان جناب استاد حاج محمدی گرانقدر
            لطفاً دو مورد را قدری توضیح می دهید؟

          • قالب اثر؟

    • و درودی دوباره

      و این که مسکین، از مرکز به دور است، کنایه ی معناداری نمی شود برای آوردن “مرکز”، پس از
      سطل زباله (و از سطل زباله، مرکزِ…) ؟
      به این منظور که اینها چقدر مسکین اند که مرکزشان (مرکز روزی شان) سطل زباله است،
      یا این اشاره، تفاوت خاصی ایجاد نمی کند و همچنان “منبع روزی مسکینان” را ترجیح می دهید؟

      • علی معصومی

        دی 24, 1401

        سلام دوباره
        ♤♤♤
        البته که تهیدست معنای عام دارد و در دیدگاه مذهبی به تعبیری تمام انسانها تهیدستند
        🔷️یا ایها الناس انتم الفقراء …
        پس اطلاق تهیدست به درماندگان خلاصه نمی شود کما اینکه ثروتمندانی هستند که ورثه آنها را طرد می کند یا یرعکس.
        🔷️در مورد اینکه سطل زباله منبع است یا مرکز، تردیدی نیست که تامین غدا نیاز به منبع دارد تا مرکز، همانگونه که در وسایل نقلیه، وسایل تلکترونیک ، مخازن و … اشاره به منبع تغذیه می شود نه مرکز تغذیه
        ♤♤♤
        در کا این موارد نظر شخصی است، و تمام کننده شاعر است و همیشه حق با اوست.
        والامر الیکم
        💠💠💠

        • سلام و درودتان جناب استاد معصومی گرانقدر،
          توصیه هایتان بسیار ارجمندند.
          فراوان سپاس
          🌿🌹🌹🌹🌿❤️🙏

    • سلام و درود دوباره
      قالب این اثر را غزل می دانید یا قصیده؟ خودم قدری تردید دارم.

    • سلام و درود
      در شبکه ی ایتا، گروهی ادبی داریم به نام سروش مهر و امید
      (بطور ویژه در شعر پیشرو و بطور عام در همه ی انواع ادبی)
      امید که بتوانیم در خدمت شما بزرگوار باشیم!
      پیونده ی گروه:
      https://eitaa.com/joinchat/397410601Gb1f63e2cc6

  4. شاعر گرانقدر
    جناب رضاپور نازنین
    بسیار زیبا و پر محتوا سرودید.
    از خواندن شعر زیبایتان لذت وافر بردم
    پاینده باشید به مهر

    • پاینده باشید به مهر و سپاس از حضور گرم تان جناب شرعی گرانقدر

    • سلام و درود دوباره
      قالب این اثر را غزل می دانید یا قصیده؟ خودم قدری تردید دارم.

    • سلام و درود
      در شبکه ی ایتا، گروهی ادبی داریم به نام سروش مهر و امید
      (بطور ویژه در شعر پیشرو و بطور عام در همه ی انواع ادبی)
      امید که بتوانیم در خدمت شما بزرگوار باشیم!
      پیونده ی گروه:
      https://eitaa.com/joinchat/397410601Gb1f63e2cc6

  5. سیاوش آزاد

    دی 24, 1401

    سلام
    بالاخره پس از قرن ها غزلی از حضرتعالی شاهدیم
    سپاس که ازین کمترین یاد نمودید متشکر
    بسیاری ازین مشکلات عرضیاتی است که روزی زوال خواهند یافت برخی ممکن است نیاز باشد دقیق تر بنگریم
    من نیز سنجاقک عزب در شرف پیری هستم امید که از من نترسید
    أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
    این است راز پیر مغان که انبوه مسائل او را از این مسیر روشن و مبارک غافل نمی کند و امیدوارتر نسبت به آینده ای که متعلق به ماست می نگرد و سرشار از نشاط
    خصائصی که در اصحاب کربلا و نیز سیدالشهدا حتی در قتلگاه می بینیم
    آمده است که
    راوی می گوید: کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیه‌السلام را نظاره مى‏‌کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته‌‏اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره‌‏اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.

    بله
    مردان خدا پرده ی پندار دریدند
    یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند

    همت طلب از باطن پیران سحرخیز
    زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند

    زنهار مزن دست به دامان گروهی
    کز حق ببریدند و به باطل گرویدند

    چون خلق درآیند به بازار حقیقت
    ترسم نفروشند متاعی که خریدند

    کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
    کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند

    مرغان نظرباز سبک‌سیر فروغی
    از دام گه خاک بر افلاک پریدند

    • سلام و درود و ارادت
      و باز، نظر سیاسی تان بر نظر ادبی، ترجیح یافت و البته مطلب تان پاسخ روشن دارد اما وارد نظرات سیاسی نمی شوم چون مدیریت محترم، نظرات سیاسی را حذف می کنند و خستگی بر تن می ماند.
      از نظر ادبی، غزل را پسندیدید؟
      نظر خاصی درباره اش ندارید؟

      • سیاوش آزاد

        دی 25, 1401

        شاید از بنده نباید انتظار داشت وارد جزئیات اثر بشوم ولی از باب آشنایی دو سوال
        یک قالب غزل است ؟
        دو واو زیاد تکرار نشده است؟ همه ی این واوهای ابتدایی را باید با فتحه خواند؟ بحثی ذیل اثر اخیر خانم آهن با جناب مولایی و ایشان داشتیم در مورد واو عطف به نظر شما قول صائب کدام است؟ واو عطف در فارسی نیست؟ ضمه نویسی واو چه حکمی دارد و این واوها که به کار می بریم چه نام دارد؟

        • درباره ی قالب شعر، آن را در بخش غزل قرار دادم چون غزل هایی هم داریم طولانی و دارای ارتباط بین ابیات بویژه در غزل معاصر
          اما هنوز تردید دارم و از اساتید برای تشخیص قالب این شعر، کمک می طلبم.

        • تکرار “واو” به دلیل تعدد مطالب مرتبط است.
          قبلش ابیات زیادی را با ضمیر “من” شروع کرده یا ادامه داده بودم (من از… می ترسم) و بعد در ویرایش، بجای ضمیر “من” از حرف “و” استفاده کرده م.

        • واو های ابتدایی، بله، طبعا با فتحه خوانده می شوند که در آغاز محدوده اند.

        • به نظرم واو عطف در فارسی داریم مانند من و شما‌‌، این واو را اگر تنها بخوانیم، فتحه دارد: من وَ شما، و اگر به کلمه ی قبلی، ملحق کنیم، ضمه دارد و معمولش هم الحاق واو عطف به کلمه ی قبلی بویژه در شعر است:
          من و (منو) شما‌‌؛
          واو ابتدایی هم که معلوم است. در ابتدای جمله می آید و طبعا فتحه دارد و معمولا وقتی مطلب با واو ابتدایی شروع می شود(که گاهی در شعر و متون ادبی، چنین استعمالی داریم)، مطلبی با شروعی قوی و تأکیدی است.
          حال، این که آیا واو ابتدایی، اصالتا واو ابتدایی است یا برای عطف یا ربط است و کلمه یا جمله تی محذوف به قرینه ی معنوی در پیش از خود داشته که محذوف شده، خودش محل بحث است.
          درباره ی این مطالب، نظر خود را گفته ام و اگر اساتید، نظر دیگری دارند، در خدمت شان هستیم و استفاده می کنیم.

          • البته البته البته
            مطلب دیگری هم درباره ی واو عطف اکنون به نظرم رسید یعنی سؤال شما باعث شد درباره اش بیش تر فکر کنم البته همین اواخر در این سایت یا جایی دیگر، عنوانی در این باره دیده بودم اما متاسفانه هنوز توفیق مطالعه ی آن برایم حاصل نشد اما آن عنوان و این سوال، باعث شد در این باره فکر کنم و درباره ی نظریه ی سنتی، دچار تردید شوم.
            به نظرم دستور واو عطف را ما از زبان عربی به فارسی وارد کرده ایم.
            در عربی، کلمه ی بعد از واو عطف، اِعراب مستقل ندارد و معطوف به اِعراب کلمه ی قبلی است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مثلا
            “جاءَ محمدٌ و علیٌّ”
            (محمد و علی آمدند).
            در این جمله، طبق دستور (نحو) زبان عربی، نقش “محمد” فاعل است اما “علی” فاعل نیست و فقط معطوف(وابسته و پیرو) فاعل است و همان اِعراب مرفوع فاعلی را پذیرفته.
            به نظر می رسد این نظریه ی سنتی باید در زبان‌شناسی نوین، مورد باز سنجی قرار گیرد.
            بویژه در فارسی، این تعارض احتمالی درباره ی واو عطف، برجسته تر می شود‌‌‌ مثلا:
            “محمد و علی آمدند.”
            فاعل این جمله؟
            گویا طبق دستور سنتی مثل نحو عربی باید بگوییم:
            محمد، فاعل، واو، حرف عطف و علی معطوف به آن است‌‌‌‌‌‌ اما به نظر می رسد فاعل واقعی،
            “محمد و علی” باشد (دو تا باهم نه تکی)
            چون اگر فاعل، محمد بود و علی فقط معطوف به فاعل، فعل جمله از جمع به مفرد عوض می شد: “محمد آمد” (نه این که آمدند).
            مطلب آن دوست مان خلاصه اش چه بود؟
            استدلالش؟

          • سیاوش آزاد

            دی 25, 1401

            سلام
            سپاس از تشریح
            رجوع شود به یک عاشقانه طولانی خانم آهن

          • سلام و درود و سپاس

    • سلام و درود
      و نظرتان در ویرایش بیت های 2 و 4 چیست؟ کدام گزینه را بهتر می دانید؟

      • سیاوش آزاد

        دی 25, 1401

        سلام بنده در هر دو مورد همان نسخه ی متن را پسندیدم والله عالم

  6. صفا یغمایی

    دی 24, 1401

    درودبرشماجناب رضاپورعزیز
    تابحال ازشما شعرکلاسیک ندیده بودم
    بسیارزیبا بود لذت بردم.
    موفق باشید و سربلند.
    🌺🌺🌺

    • درود و سپاس تان جناب یغمایی گرانقدر
      بسيار خوش آمدید
      موفق و سربلند باشید هماره
      🌿🌺🌺🌸💐

    • سلام و درود دوباره
      قالب این اثر را غزل می دانید یا قصیده؟ خودم قدری تردید دارم.

    • سلام و درود
      در شبکه ی ایتا، گروهی ادبی داریم به نام سروش مهر و امید
      (بطور ویژه در شعر پیشرو و بطور عام در همه ی انواع ادبی)
      امید که بتوانیم در خدمت شما بزرگوار باشیم!
      پیونده ی گروه:
      https://eitaa.com/joinchat/397410601Gb1f63e2cc6

  7. طارق خراسانی

    دی 24, 1401

    سلام و درود

    خدا را هزاران بار شاکرم که ناگهان مرا به دفتر پربار شما هدایت کرد.
    خسته بودم میخواستم بروم استراحت کنم که ناگهان با این قصیده باشکوه مواجه شدم در نوع خود بی نظیر است.
    درحیرتم چرا قالب را غزل انتخاب فرموده اید!
    عجب کار محکم و زیبایی و به لحاظ مضمون عالی و با شجاعت سروده اید.
    این اولین قصیده از آن شاعر توانای پاک است که می خوانم.
    بابت آفرینش این شاهکار از صمیم دل به شما درود می گویم

    در پناه خدا🌿👏👏👏👏👏👏👌🌹❤️🌿

    • بی کران سلام و درود و سپاس
      بابا طارق عزیزم
      خدا را شکر که این سروده، مورد توجه خاص شما بزرگوار قرار گرفته است.
      در پناه خدا بهترین ها نصیب تان
      🙏🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌷🌹❤️🌿🙏

  8. سلام و درود

    شب خوش

    نغز و پر مغز و استادانه سرودید

    همیشه خدا سلامت و سعادتمند باشید

    • سلام و درود و ارادت
      هماره شاد و پرامید باشید در پناه مهر پروردگار

    • سلام و درود دوباره
      قالب این اثر را غزل می دانید یا قصیده؟ خودم قدری تردید دارم.

  9. مهرداد مانا

    دی 25, 1401

    سلام رفیق
    قالب به نظرم قصیده بود و غزل نبود
    شصت هفتاد درصد اول کار را خوب پیش آمدی ، خوب که چه عرض کنم به نظرم عالی و سوپرایز بود . اما در چند بیت آخر افت داشت و از آنجا که همگی به یک موضوع اشاره داشتند ، توی دلم می گفتم ” این چرا ول کن نیست ؟ ”

    مشکلاتی که در شعرتان از آن می ترسیدید ، به خصوص جاهایی که از لحن مستعار استفاده کرده و به آرایه ی تشخیص آراسته بودید ، بسیار ملموس ، محق و در عین حال واقعی بودند و لحنی شاعرانه و شرافتمندانه را همزمان پیش گرفته بودید .
    تاکید داشتید که ابیات پشت سر هم و معطوف به واو باشند . شاید معطوف نگویم بهتر است و از معلول استفاده کنم . این کار اگرچه کمی شور شده بود و نمکش افزون تر از حد ، اما از طرفی شیوه ای نوین در فرم و مضمون است و از این منظر قابل دفاع بود .
    در مورد سوالاتی که از دوستان پرسیدید ، معمولا پاسخ ندهم بهتر است چون شعر فرزند شاعر است و دخل و تصرف دیگران از حلالزادگی آن می کاهد . در حد پیشنهاد یک کلمه یا حذف یک حشو و مرتفع نمودن یک خروج وزنی موافق مشورت هستم .
    و در پایان هم اجازه بدهید به حال دوستم سیاوش آزاد غبطه بخورم که چنین دیده ی خوش بین و دلی خرم دارند و همه ی رنگها را سبز می بینند و این حتا اگر از نوعی دیگربینی یا ” عمدا نبینی ” اجتماعی هم باشد ، محل غبطه است . کاش من نیز سهمی از این حس استغنای ایشان داشتم

    • سلام و درود و ارادت
      جناب مانای عزیز
      مطالب جامع و جالبی فرموده اید. فراوان سپاس

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا