🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بهارْچشم

(ثبت: 215067) شهریور 29, 1398 

از من مخواه ، از تو خودم را رها کنم
از ” صالحین حلقه ” ی چشمت جدا کنم

از من مخواه ، ای تو سرودآفرین ترین !
امشب تمام مرثیه ها را صدا کنم

بوییدنت ، زیارت شعر و تغزل است
هرگز مباد ! صحن غزل را رها کنم

قدری بایست ! تا که دو رکعت ببینمت
” لختی بخند ” تا به لبت اقتدا کنم

چشمت شریف ؛ چون حَرَمین مطهر است
باید مدافعانه دلم را فدا کنم

لطفاً بگو ” به چشم ! ” و بیا تا بهارْچشم !
با « إنْ یکاد » چشم تو را بی بلا کنم

حنظله ربانی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. ولی اله بایبوردی

    شهریور 29, 1398

    سلام و درودها

    قدری بایست ! تا که دو رکعت ببینمت
    ” لختی بخند ” تا به لبت اقتدا کنم

    دستمریزاد استاد

    🌺🌺🌸🌺🌺🌈

  2. طارق خراسانی

    شهریور 29, 1398

    سلام و درود

    عالی عالی عالی

    لذت بردم
    غزلی به روز و زیباست

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏❤️🌿

  3. علی معصومی

    شهریور 29, 1398

    درود بر شما
    جناب ربانی زاده نازنین
    بسیار نیکو سروده اید
    آفرین
    ….

    دل نیست بی محبتتان غیر خاک ره
    باید که دل به مهر شما کیما کنم

  4. لیلا صالح

    شهریور 31, 1398

    سلام بر شما بزرگوار استاد ادیب.

    چه زیباست سروده تان!

    دست مریزاد مهربان.

    یا هو💐

    • حنظله ربانی زاده

      شهریور 31, 1398

      درود بر شما خانم صالح و ممنونم از محبتتان💐💐💐🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا