🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بهانه ام
به سراغت پرید
قاصدِ سرخ
تو اندکی نسیم راهی کن
هوای عشق
خسته و ابریست
پیاله ام از اشک
خالی کن
بهانه ی من
پشتِ چَشمِ بادامت
من آن شبم
که تو را تلخ می نوشم
شکر نریز
توی فنجانم … آااای
که شاعری شده ام
شعر را می پوشم
بهانه شدم
بوسه از گلوی تو را
که واژه بکاری به سینه جادویی
حواسِ دلم
پرتِ سیبَک توست
و لغزش نابش در اوج زیبایی
بهانه ات شوَم آیا
تو چتر می آری ؟؟
تمام بی کسی ام
خلاصه در بغض است
چه اسم غریبی
منی که عاشق توست
و چاره ی آخر
گلوله ی سرب است
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
بستن فرم