🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بوی تو چیز کمی نیست؛
که در دالان های قلب ترسیده ام سرک کشیده
تمنای دستانت؛
احساس مرا به زنجیر می کشد.
وسوسه ی آغوشت؛
رهایم نمی کند…
دل زبان نفهمم؛
یک نگاه،
از جنس تو می خواهد.
تصور طعم لبانت؛
مرا به جنون کشانده!!!
من از ایستگاه بعد می ترسم!
یک بغل بودنت کافی نیست؛
من یک « تو» می خواهم!
هوایی برای زیستن
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
دی 20, 1401
سلام
خیر مقدم 🌹
شعری عاشقانه با خلوصی بیست و چهار عیار
ما را هم در سرودن به شحاعت دعوت کرده اید
درودتان
در پناه خدا شاد زی 🌱👌🌹🌹🌹🌹🌹👌🌱
پاسخ
دی 20, 1401
درود جناب خراسانی
مهر تان را سپاس🌺
پاسخ
دی 20, 1401
سلام بانو آجورلو گرامی
خوش آمدید
زیبا ست
زنده باشید 💐🙏👏👏👏🌸
پاسخ
دی 20, 1401
سلام جناب مهدی پور
سپاسگزارم🌺
پاسخ
دی 20, 1401
سلام و درود و عرض خوش آمد، خدمت شما 🌿🌹🌹🌹🌿
پاسخ
دی 20, 1401
درودها بر شما
بانو اجورلو ارجمند
◇◇◇
تمام فراز های این اثر
عاشقانه جانانه است
♤♤♤♤
مهرتان رخشان
🌿🌺
پاسخ
دی 20, 1401
سلام جناب معصومی
سپاسگزارم🌺
پاسخ
دی 20, 1401
سلام
سپاسگزارم🌺
پاسخ
دی 20, 1401
سلام دارم خدمت شما
پاسخ
دی 21, 1401
سلام و درود
آفرین خانم آجورلو
شعر خوبی خواندم از شما
موفق باشید و آن به آن بایسته تر و شایسته تر و شاعرتر
پاسخ
دی 21, 1401
درود جناب لاهیجی
مهرتان را سپاس🌺
پاسخ
بستن فرم