🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در عشق
اگر
بدوم یک نفس
آخر این بریده گلو
به سرخ سپیده دمی
پیوندم خواهد زد
در امتداد حسنت
براه
چراغ نمی خواهم
خطی
کشیده سپید
از ابتدا تا انتها
شالیزار گیسویت
عطر می زند به زلف گلها
راه
بوی ماه می دهد
اما
فصل آفتاب
از صبح صورت تو
فقط
نو نو می دمد
در نگاه نوبرانه به برم
آنگاهم زنده
از تلطیفی ترنجی تیز
که دست بریده ام به تو
از خویش ، گریبانگیر
و
کشیده از همه چیز
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
مهر 8, 1398
«…شالیزار گیسویت
عطر می زند به زلف گلها
راه
بوی ماه می دهد…»
سلام و درود جناب رشنو گرانقدر
شعر زیبا، خوش بیان پرآرایه و مملو از اندیشه شما را خواندم و بسی بهره بردم
درود بر شما و قلم زرین تان
همواره خوش بدرخشید و
پایدار باشید استاد ارجمند
🙏🙏👏👏👏👏🍀
پاسخ
مهر 8, 1398
سلام و درود
عاشقانه ای بی نظیر
آن هم در قالب سپید
خستگی را از تن در می آورد
خیلی لذت بردم خیلی
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏❤️🌿
پاسخ
مهر 9, 1398
درود بر شما جناب رشنوی عزیز
شعر خوبی بود
دلتان زنده به عشق
پاسخ
مهر 9, 1398
عالی استاد
🙏🙏👏👏در پناه خدا
پاسخ
مهر 9, 1398
درود استاد
روشنایی و آب را دیدم
در سبوی دلت
شبی را که
صراحی جویان
پی جرعه ای
ره کوره های عطش
بی تابشان کرده بود…🌿🌺
پاسخ
بستن فرم