🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بی‌هیاهو

(ثبت: 252630) آبان 11, 1401 

 

آبان پر فروغ!
بعد از تو بی گمان
تکرار می‌شود غم و اندوه فصل سرد
اما دریغ ما
آهنگ مرگ نیست
این انسجام روح مسیحایی کلام
درالتیام زخم دل رود پرخروش
از صخره‌های سخت
آهنگ زندگی ست:
انگورهای یخ‌زده
جان شراب داغ
در جام‌ سینه‌اند

 

– فریبا نوری
نهم آبان 1401

 

 

 

 

نقدها
  1. علی معصومی

    آبان 12, 1401

    درودهای فراوان
    استاد بانو نوری ارجمند
    شعر زیبا وارزشمندی است
    ◇◇◇
    ابان که یاداور روزگار فعلی با تمام کش و قوس های تاریخی این ماه است
    امروزه کلیدواژه ای برای کنایه های شاعرانه است
    پر واضح و روشن که نیاز به مداقه بیشتر ندارد.
    شاعر با دادن صفت پر فروغ، تاکید براین حقیقت دارد، که ابان مهم است و در این ماه وقایعی وحود دارد که مشعلی در ان نهفته است، در لایه ای دیگر به سردی خزان اشاره می کند که نوید زمستان و مرارت هایش را دارد و خاطره هایش غمآلوده ای از تکرار مکررات است.
    در عین حال، دربغ و حسرت را بر نمی تابد، که معنای کلام را با ناله و زاری همردیف نمی شمارد، بلکه زندگی واقعی را در پرتو وقایعی می داند که سیل جمعیت انرا همراهی می کند.
    همانند رودی خروشان و عصیانگر که بر صخره هایی هجوم می آورد زیرا که سد راه حرکت و جریان زلال ازادگی است.
    در بخش پایانی
    با کوبشی عریان تر و ترکیب انکور های یخ زده تصویری از پارادوکس انگور و یخ زدگی
    شبیه به چشمان انسانی که در عین جماد نعش باز مانده و پیام خود را دارد و نتیجه این تصاویر، اشاره به شرابی است که هنوز از جوشش نیافتاده و در دل های مستان که علی رغم تضاد با مصلحت اندیشی، راه خود را می رود و با عصیانگری رود خروشان، پیوند معنایی تازه ای همراه دارد.
    در ارایه نهایی که دل را جام سینه تشبیه کرده است، بسیار گویاست که خون دل و صفت شکنندگی جام که همان قلب است، خاطرات دلهای غمگین را با پیوندی دیگر به وقایع آبان سنجاق می کند.
    🍃🌺
    آبان رسید
    و خرانی که
    باد را
    مهمیز شاخه های پر از برگ می کند

    • فریبا نوری

      آبان 12, 1401

      درودهای بیکران استاد معصومی گرانقدر

      این تحلیل محتوایی از شعر به قدری ظریف و دقیق و زیباست که به زعم من اگر در بخش مطالب سایت ثبت و سپس در قسمت کارگاه نقد آرشیو شود برای همه خوانندگان از داخل و خارج سایت همیشه در دسترس و بسیار آموزنده خواهد بود.
      و البته اگر بر کار خود من نبود بیشتر می‌توانستم هیجان و شعفم را از خواندن یک نقد تحلیلی عالی ابراز کنم

      سپاس بی پایان دارم از همراهیتان با این شعر به نقد و بداهه بسیار زیبایی که به ارمغان آوردید

      🌷🌷🌷🌷🌷

نظرها 31 
  1. مسعود مدهوش

    آبان 11, 1401

    درود
    جالب بود
    💐💐💐

    • فریبا نوری

      آبان 11, 1401

      درود و سپاس فراوان از مهر حضورتان 💐💐💐

  2. جواد مهدی پور

    آبان 11, 1401

    سلام

    ” انگور های یخ زده
    جان شراب داغ
    در جام سینه اند ”

    چه تصویر دل انگیزی

    عالی ست

    لذت بردم از شعر پاکتان ، استاد گرانقدر بانو نوری

    سر بلند باشید به مهر

    درود هااا

    💐🙏🌹👏👏👏👏🌸

    • فریبا نوری

      آبان 11, 1401

      درودهای بسیار از مهر حضور و همراهیتان جناب مهدی پور ارجمند 💐💐💐

  3. طارق خراسانی

    آبان 11, 1401

    انگورهای یخ‌زده
    جان شراب داغ
    در جام‌ سینه‌اند

    سلام بزرگ بانوی پاک

    خدا را شکر شاعران پاک سرزمین مان هرگز سکوت نکرده و. نخواهند کرد.
    رسالت شاعران رشد فرهنگ و مبارزه با ظلم و ستم و. پلشتی هاست

    در پناه خدا 🌿🌹🌿👏👏👏👏👌🌿

    • فریبا نوری

      آبان 11, 1401

      درود استاد خراسانی گرانقدر
      سپاس بسیار از مهر حضور و توجهتان
      💐💐💐

  4. عظیمه ایرانپور

    آبان 11, 1401

    درود بر شما
    عالی بود
    لذت بردم🌹

    • فریبا نوری

      آبان 11, 1401

      درود و سپاس از مهر حضورت عظیمه ایرانپور عزیز 🌷🌷🌷

  5. محمدعلی رضاپور

    آبان 11, 1401

    سلام و درود و خدا قوت

  6. سیاوش آزاد

    آبان 11, 1401

    سلام آبان نیز ماهیست که گاه جای ظالم و مظلوم دران معکوس پنداشته می شود

    • فریبا نوری

      آبان 11, 1401

      درود خداوند اعلم را
      و سپاس از مهر حضورتان
      💐💐💐

  7. صفا یغمایی

    آبان 11, 1401

    درودها استادگرامی بسیارجالب وزیبا بود.
    موفق وفروزنده باشید.
    🌺🌺🌺

    • فریبا نوری

      آبان 11, 1401

      درود جناب یغمایی گرانقدر

      سپاسگزارم از مهر حضور و دریافت دیدگاه ارجمندتان

      💐💐💐💐💐

  8. زهرا آهن

    آبان 12, 1401

    درود بر شما مهربانوی گرانقدر
    نظری زیر این شعر نوشته بودم که الان آن را نمیبینم. خواستم بپرسم در قسمت اعلانات برای شما نمایش داده شد یا خیر؟

    • فریبا نوری

      آبان 12, 1401

      سلام زهرا جان

      نه متاسفانه در بخش اعلانات من هم به جز همین پیام، پیام دیگری از شما نمایش داده نشده

      🌷🌷🌷

  9. فرشید افکاری

    آبان 12, 1401

    درود بانو نوری گرامی
    این شعر بسیار زیبای شما رو چندین بار مورد بررسی قرار دادم و با یکی از دوستان در موردش صحبتی داشتیم ، من در نهایت متوجه شدم شعر علاوه بر زیبایی ویژه ی شاعرانه دارای تعبیر و تأویل پذیری بالایی هست
    هرآنچه من از این شعر دریافت کرده ام
    نظرات شخصی سیاسی و اجتماعی خودم هست و احتمالا نظر و دیدگاه فرد دیگری ، می‌تواند متفاوت باشد
    انسجام و استادی تان در بیان شعر بی نظیر است
    همیشه قلم اندیشمند و ستودنی شما درس شعر و هنر و نگاهی دقیق اجتماعی و مردمی ست

    پیروز و پایدار مانا و نویسا باشید استاد گرانقدر🌺🌺🌺

    • فریبا نوری

      آبان 12, 1401

      درود جناب افکاری گرانقدر
      سپاس بیکران از مهر و تأملتان
      بدون شک این اشتیاق و خلوص و صداقت از سوی مخاطب مخصوصا مخاطبی که خود صاحب قلمی تراز اول است شاعر را به وجد می‌آورد که تا حد توانش در سرودن دقیق‌تر شود
      با درود بیکران
      🌷🌷🌷🌷🌷

  10. م . مانا

    آبان 12, 1401

    انگورهای یخ زده اگر جان شراب داغ باشند در جام سینه ، با همین فرمان می توان تعابیر و تفاسیری دیگر داشت :

    _ در ناامیدی بسی امید است
    _ جوجه را آخر پاییز می شمارند
    _ این زمستان آبستن بهاری دیگر است
    _ زندانیان آزاد می شوند
    _ جهل جایش را به دانش خواهد داد
    _ ترس به زودی فرو خواهد ریخت و به شجاعت تبدیل خواهد شد
    _ گریه ها به خنده مبدل می شوند
    _ سترون ها ، باردار می شوند
    _ جمودی و کرختی از بین میره
    _ و …..

    اما وقتی بحث ” آبان ” است . به یقین تفاسیر و برداشت ها سمت و سوی خاص تری پیدا می کنند . چرا که آبان دیگر یک ماه نیست ، بلکه منظومه ای ست کامل . و دیگر تقویم نیست که بخشی از فرهنگ این بوم و بر خواهد شد .

    • فریبا نوری

      آبان 12, 1401

      درود جناب مانا ارجمند
      سپاس بیکران از مهر حضور و تاملتان
      در جهانهای ممکن شعر
      که به دقت و ظرافت و نگاهی همه‌جانبه به آن پرداخته شده
      و حال این سوال پیش می‌آید که:
      آیا استنباط اجتماعی شعر خارج از استنباط معرفت‌شناختی و غنایی شعر است؟
      به زعم نگارنده در مقام تحلیلگر متن و نه شاعر، مفهومی که مخاطب از چنین شعری در حوزۀ اجتماعی برداشت می‌کند ارتباط بلافصل دارد با اندیشۀ پس‌زمینۀ معرفت‌شناختی آن چون اگر مخاطب این پس زمینه را از بافت معرفت‌شناختی شعر نگیرد به بافت اجتماعی تعمیمش نمی‌دهد.
      و با شما موافقم که آبان به مفهوم خاصش امروز آنقدر وارد اشعار شاعران ما شده که جزئی از ادبیات اجتماعی و فرهنگ معاصر ماست.

      با درود بیکران
      🌷🌷🌷🌷🌷

  11. زهرا آهن

    آبان 12, 1401

    درود بر شما

    تعبیر انگورهای یخ زده ذهن مرا برد به سمت روشی از نگهداری میوه انگور در افغانستان به نام کنگینه، در این روش انگور را بین دو ظرف گلی قرار میدهند و درز آن را کاملا مسدود میکنند و سپس زیر خاک دفن میکنند. در فصلی که انگور تازه یافت نمیشود کنگینه ها را از خاک بیرون میاورند و از انگورها به همان تازگی روز دفن شدن استفاده میکنند.
    در شعر شما که حال و هوای آبان دارد انگور یخ زده برای من حکم آن افرادی را دارد که از فضای بیرون در عذابند ولی از سر ملاحظه هنوز منویات درون را بروز نداده اند و حتی اگر سینه ی تمام این انگورهای یخ زده را بشکافند و شرابشان را بر زمین بریزند، چه غافلند که در آبان به دست خودشان باور آزادی و آزاد زیستن را در این خاک کنگینه کرده اند!
    در زمانی که انتظارش را نمیکشند کسانی آن را به همان تازگی روز دفن شدن از خاک بیرون میاورند.

    سپاس فراوان برای هموندی این سروده ی زیبا👏👏👏

    • فریبا نوری

      آبان 12, 1401

      درود زهرای عزیزم

      سپاس بیکران از محبت و همراهیت
      و سپاسی دوچندان از این که پیامت را دوباره گذاشتی

      پیامی که هم جنبه آموزشی و تعامل فرهنگی داره
      و هم حاوی تحلیل متن و تفسیری از اون هست
      که مبتنی بر این هموندی بوده

      باز هم سپاس
      🌷🌷🌷🌷🌷

  12. طارق خراسانی

    آبان 12, 1401

    با سلامی دوباره به مهربانوی پاک
    خواستم این شعر در ذیل این همه نظرهای خوب به یادگار بماند:

    از آستین غیب، ندیدی چگونه دست
    بیرون جهید و بتگر و بت را کمر شکست؟!

    ما می رویم و پند به آینده می دهیم
    پرهیز کن ز بُتگر و بُت بان و بُت پرست

    ای از مسیرِ تنگِ جنایت عبور توست
    هشدار، ضربه های خدایی هماره هست

    نازم به آنکه شیفته ی سیم و زر نشد
    مردانه بند بندِ تعلق زِ پا گسست

    فرزانه یار من، که بوَد پیرِ می فروش
    آخر به جامِ باده ی جان، بی خبر نشست

    گفتم حدیثِ عشق بخوانم، به خنده گفت
    طارق بنوش باده که خوانم به گوش مست

    در پناه خدا سلامت و موفق باشید 🌹

    • فریبا نوری

      آبان 12, 1401

      درودهای بیکران استاد خراسانی گرانقدر

      ما می رویم و پند به آینده می دهیم
      پرهیز کن ز بُتگر و بُت بان و بُت پرست

      همین یک بیت هزاران دستمریزاد دارد

      👏👏👏👏👏

      چقدر این شعر زیباست
      چه قدر تشنه شنیدن و خواندن چنین شعری بودم
      در این روزها …
      و چه قدر خوشحالم که میزبان این شعر ارزشمند اندیشه ورز و اندیشه ساز و شاعر ارجمندش شدم

      👏👏👏🌷🌷🌷

  13. سلام و درود
    فارغ از سوژه اثر که مطابق سلیقه و ایدئولوژی حقیر نیست و طرحش ختم به حذف نظر می‌شود و سکوت می‌کنم
    کاربرانی که موافق بودند حُسنِ اثر را فرمودند فقط با عرض معذرت با تمام محسنات دوستداشتنی برای دیگران از دیدِ حقیر سه مسئله که شاید سهوی باشد از چشم قلم دور مانده است، اوّل غم و اندوه حشوست، دوّم اثر دارای دوگونگی زبان‌ست، وَ سوم کاش از بدو سروده ایجاد تعلیق می‌شد تا پایان اثر عطف به عجله تمام نمی‌شد!

    • فریبا نوری

      آبان 13, 1401

      درود و سپاس فراوان از بیان دیدگاه و نقدتان
      در مورد غم و اندوه، این دو از منظر روانشناسی زبان یک مفهوم ندارند و لذا ترکیب غم و اندوه از این منظر حشو به شمار نمی‌آید
      چه که غم یک واکنش تطبیقی است یک پاسخ است برای سازگاری انسان با اتفاقی که در درون یا بیرون او افتاده و موقتا سطح فعالیتش را پایین میآورد تا به مرحله تطبیق و سازگاری برسد مثل آنچه که در مراسم سوگواری عزیزان برای انسان اتفاق می‌افتد.
      اندوه، یک آسیب شناختی است که می‌تواند با دلسردی از همه چیز، بی‌علاقگی به هر آنچه قبلا مورد علاقه بوده، نا امیدی، طغیان و حتی خودتخریبی همراه باشد که ره به افسردگی و خودکشی و … می‌برد.
      اما در دوگونگی زبان تعمدی بود که پاسخش در نقد سوم شماست: پایان‌بندی که می‌خواستم یک واحۀ کوتاه در خودبسنده و مستقل از شعر هم باشد جز با تلفیق دو نوع گونۀ زبانی حاصل نمی‌شد. البته این دیگر دفاع نیست بلکه فقط بیان ذهنیت و دلیل شاعر در لحظه ی خلق است و منتقد کاملا حق دارد که آن را به عنوان استدلال نپذیرد.

      با درود بیکران
      🌷🌷🌷🌷🌷

      • سلام
        خانم دکتر غم ، اندوه ، غصه هر کدام از نظر زبان شناسی متحدالعین هستند امّا دارای مراتب و درجات
        این سیاق نوشتاری در کهن صحیح المنظر بوده امّا در عصرِ معاصر حشوست مگر مابینِ اعدادِ آن فاصله، فصلی دیگر بیان شود مثلِ

        پابندِ اندوهم، وَ یا پابندِ غم زیرا

        هر لحظه می‌ریزد مرا آیاتِ چشمانت

        بابا سلمان افغانی

  14. محمدرضا نعمت پور

    آبان 14, 1401

    درودها
    این اثر را که خواندم
    هوای دلم آفتابی شد
    گذشته از ترکیب و یکدستی کلمات و واج‌آرایی…
    محو این واژه‌ها شدم
    آبان_ فصل سرد_ انگورهای یخ‌زده
    و بعد نام شعر را خواندم (بی‌هیایو)
    و بسیار اندیشیدم
    و غرق شدم در افکار نابتان
    دستمریزاد و وجودتان برقرار

    • فریبا نوری

      آبان 14, 1401

      سلام جناب نعمت پور گرانقدر
      خوشحالم که بعد از مدت ها در سایت می بینمتان
      و خوشحالم که چون همیشه به مهر تأمل و تعمق این صفحه را مرور می کنید چه وقتی که به نکته یا نکاتی در شعر نقد دارید و چه وقتی که آن را می‌پسندید؛ همواره حضورتان چراغ روشنی به این کلبه می‌آورد.
      سپاس بسیار از همراهیتان
      🌷🌷🌷🌷🌷

  15. علی مکرمتی

    آبان 16, 1401

    درودها ، بسیار زیبا .‌‌🍃🌺🍃

  16. چی‌ماه بخشنده

    بهمن 13, 1401

    درود بر اندیشه ناب شما بانو نوری بزرگوار 🌸🌸🌸👏