🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۴۰۱/۱۱/۱۵ |
| تعداد شعر: | 80 |
| تعداد مطالب: | |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۲/۰۹/۲۶ |
شب است وُ شهر
غرقابِ خیمهٔ سیاهی
من اما میانِ خیلِ مدهوشانِ خواب نوش
بی همرزم
بیزارم از ستیز خواب وُ بیدار
و چه بد است که می دانم!!
به قعرِ نامکشوفِ هر غار
به قلهٔ ستیزه جوی هر کوی
تنهاترین امکان
صبر است تا صبحی که
دایهٔ فلک هنوز ننوشانده جرعهٔ آغازینش
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
سلام مانا جان این صفحه متعلق به دخترم سارا ست هنوز لینگ را برایش ارسال نکرده
سلام اول از سارا بگویم که نام خواهر من نیز هست و از جانب ایشان
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب سپاسگزارم
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب امیدوارم حالتون خوب باشه و قطعآ انسان در سختی آفریده شده ممنونم بابت
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام مانا جان بزرگواری شما برایمان مسجل است اگر بعید می دانید پس احتمالا اشکال از حقیر
اردیبهشت 4, 1402
سلام و درود
بسیار عالی ست
در پناه خدا شاد زی🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 4, 1402
بسیار سپاس از لطفتان ارجمند و گرانمایه زنده و پاینده باشید
پاسخ
اردیبهشت 4, 1402
سلام
زیبا بود
لذت بردم .
سپاس
پاسخ
اردیبهشت 4, 1402
بسیار سپاس از مهرتان گرانمایه و ارجمندم زنده و پاینده باشید
پاسخ
اردیبهشت 5, 1402
به به درود بر شما
بسیار زیبا سروده اید
پشت ِ هر ابر سیه خورشید است
👌🌷👌🌷👌🌷🌿🍃
پاسخ
اردیبهشت 5, 1402
بسیار سپاس از لطفتان ارجمند و گرانمایه زنده و پاینده باشید
پاسخ
بستن فرم