🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بی سبب ، عمری به دنیا شد تباه
خوب و بد بگذشت با خورشید و ماه
چشم خود بر هم زدم یکسال شد
فاش گویم ، باز شد بر سر کلاه
همچو پرگارست این گردون عمر
خر همان خر مانده و آن جیره کاه
هر که تغییری ندارد ، باخته
یاچو من تقویم با او شد سیاه
حاصل از عمرم فقط ریشی سپید
با چروکی بر جبینم ، بی رفاه
طبق عادت در تولّد خسته ام
بی پناهم ، بی پناهم ، بی پناه
حسن نبی جندقی (تنها)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
مرداد 1, 1400
سلام دوست گرانقدر
حسن نبی عزیز
تنهای شاعر
زاد روزت مبارک دلاور.
بسیار زیبا سروده اید
پیروز و پاینده
در پناه. حضرت حق
🌺🌸🌺🌸
پاسخ
مرداد 1, 1400
ارادتمندم جناب یزدانی عزیز ، ممنونم از لطف شما🤗
پاسخ
مرداد 2, 1400
وای اولین جشن تولد غمانگیزی بود که مهمان شدم البته اگر دعوتم کرده باشید😊
حال تان را خوب کنید، حالِ این لحظه تان، لحظه ی بعدِ شما را می سازد
سلام
سروده تان زیباست ولی باید شادی آفرین می بود
تولدتان مبارک باشد
برای شما آرزوی بهترین ها ( آرامش عمیق درونی ، شادی عمیق درونی بی دلیل ) را در پناه خدای مهربان دارم
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹
پاسخ
مرداد 2, 1400
سلام و عرض ارادت ، هر ساله با مرور سالی که گذشت و با توجه به عدم رضایت از خودم این حس گریبانم رو میگیره ، ممنون از حسن توجه شما🙏🏼✋
پاسخ
مرداد 2, 1400
عرض سلام و احترام
ضمن تبریک زادروزتان با تاخیر البته
سروده تان نشانه اندوه قلمتان است که با درد خو گرفته
با پیشنهاد خانم محمدی موافقم
حداقل در روز تولدتان برای خودتون وقت بگذارید
🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 2, 1400
درود و عرض ادب ، ممنونم زنده باشید دوست عزیز🌹🙏🏼🌹
پاسخ
مرداد 9, 1400
🌹🌿🌹🌹🌿
پاسخ
بستن فرم