🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شدی دریا به پای ساحل عشقت کمین کردم
بیندازید لنگر را دلی را دست چین کردم
ندیدی با چه شوقی رد شدم از آستان عشق؟!
تمامی رقیبان را زدم نقش زمین کردم
در این دشت بلا هنگامه ی طوفان درگیری
علف های دل هرز خودم را هم وجین کردم
“نمیخواهم نمازی را که در آن از تو یادی نیست”*
به یاد “حضرت فاضل” چنان کردم…چنین کردم
به بُرّان بودن تیغ و ترنج ایمان نیاوردم
به کوریِ تمام عاشقان امّا یقین کردم
تو پنهان گشته آهویی، شکارت سخت شد امّا
غزال تیز پا دشتِ دلم را پر ز مین کردم
معصومه بیرانوند
١٤٠٢/٠٩/٠٩
———–
پ.ن : *
چرا بی عشق سر به سجده ی تسلیم بگذارم
نمی خواهم نمازی را که در آن از تو یادی نیست
فاضل نظری
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آذر 10, 1402
سلام
عالی عالی عالی
خیلی زیبا بود
این نقد نیست نظر بنده است کاش بیت پایانی حذف میشد چون بیت ماقبل آن انفجاری ست واین غزل طوفانی بایست با بیتی انفجاری به پایان می رسید.
در پناه خدا 🌱🌹👏👏👏👏👏👏👏🌹🌱
پاسخ
آذر 10, 1402
سلام و عرض ادب
خدمت شما استاد ارجمند
ممنونم از حضور و نظر لطف و نکته ای که فرمودید
راستش بیت آخر به دلم نبود با این حال فرستادمش
بعد که دیدم شما هم نظرتون اینه اون بیت حذف بشه ، سریعآ برای ویرایش فرستادمش
ممنونم
سلامت باشید
پاسخ
آذر 10, 1402
شدی دریا به پای ساحل عشقت کمین کردم
بیندازید لنگر را دلی را دست چین کردم
ببین هر جا نشانی از تو پیدا شد دلم رفته ست
درون خانه ی قلبم بخوان نامت نگین کردم
ندیدی با چه شوقی رد شدم از آستان عشق؟!
تمام نارفیقان را زدم نقش زمین کردم
در این دشت بلا هنگامه ی طوفان درگیری
علف های دل هرز خودم را هم وجین کردم
“نمیخواهم نمازی را که در آن از تو یادی نیست”*
به یاد “حضرت فاضل” چنان کردم…چنین کردم
به بُرّان بودن تیغ و ترنج ایمان نیاوردم
به کوریِ تمام عاشقان امّا یقین کردم
تو پنهان گشته آهویی، شکارت سخت شد امّا
غزال تیز پا دشتِ دلم را پر ز “مین” کردم
پاسخ
آذر 10, 1402
سپاس فراوان
پاسخ
آذر 10, 1402
شدی دریا به پای ساحل عشقت کمین کردم
بیندازید لنگر را دلی را دست چین کردم
درود سرکار خانم بیرانوند گرامی
بسیار زیبا و دلنشین
دستمریزاد
🌺🌺🌺👏👏👏
پاسخ
آذر 10, 1402
سلام و درود بر شما
خیلی ممنونم
سلامت باشین
نظر لطف شماست
پاسخ
آذر 12, 1402
ندیدی با چه شوقی رد شدم از آستان عشق؟!
“رقیبان را یکایک نقش بر روی زمین کردم”
♤♤♤
سلام خانم بیرانوند ارجمند
امکان نداره غزلی از فاضل تظری بخوانم و شعر نگم
واقعا غزل های ایشان دلی و زیبا است
و اما شما که همه شعرهاتان زیباست و خواندنی
♡♡♡
در تک بیت بالا که اول عرایضم کمی تغییر دادم
صحبا همراه شدن در آستان عشق است
همراهان نیز اهل دلند و نارفیق تیستند اما رقیب هستند
“حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور”
حصرت حافظ
بنا براین نقش زمین کردن رقیب مطرح است تا نارفیق
◇◇◇
و نکته مهمتر مطلع غزل است
که با مخاطب قرار دادن معشوق شروع میشود
اما به ناگاه سخن با او قطع می شود و مخاطب جمع بکار می رود
که: بیندازید….
انسجام کلامی این بیت از نظر زیبا شناختی اهمیت دارد
همیشه شاعر بمانید
و از الطاف حضرت حق بهره مند باشید
🌿🌿🌿🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 12, 1402
سلام و عرض ادب
خیلی ممنونم از نظر لطف شما
ممنونم بابت نکاتی که فرمودید بله کاملآ درسته
پاسخ
آذر 13, 1402
تمامی رقیبان را زدم نقش زمین کردم
پاسخ
آذر 14, 1402
درود و احترام شاعر ارجمند
مهربانومعصومه بیرانوند
بسیارعالی می سرایید
شدی دریا به پای ساحل عشقت کمین کردم
بیندازید لنگر را دلی را دست چین کردم
معصومه بیرانوند
پیروز باشید و پاینده در پناه حضرت حق
پاسخ
آذر 14, 1402
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد ارجمند
خیلی ممنونم از حضور و نظر لطفتون
سلامت باشید
پاسخ
آذر 14, 1402
درود خانم بیرانوند
قلمتان نویسا 🌹🌹
پاسخ
آذر 21, 1402
سلام و سپاس
پاسخ
بستن فرم