🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
رهایم کن من از آغاز با غم ها عجین بودم
شراب عشق نوشیدم به خوشحالی غمین بودم
پلنگانه به سویت می دویدم تیزپای من
خیال باطلی کردم که عمری در کمین بودم
هوایت بی هوا در زد! دلم از خویشتن پر زد
پَرِ پرواز من بودی: گرفتار زمین بودم
قفس تنگی گرفتم! چشم هایم منتظر بودند
نگفتم صدهزاران بار فکرِ نقطه چین بودم؟!
مگر این زندگی غیر از تو چیزی را بدهکار است؟!
به جرأت می توان گفتن طلبکار همین بودم
به امیدی که برگردی نرفتم از خودم بیرون
نمیبینی تحصّن کردم و گوشه نشین بودم؟
ز عشقت می شوم كافر چه پایانی از این بهتر؟!
به نام نامی اللّه من از مؤمنين بودم…
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
معصومه بیرانوند
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
فروردین 16, 1403
درود بر شما بانو بیرانوند بزرگوار
بسیار بسیار سروده ی زیباییست
واقعا لذت بردم.
فقط جسارتا به نظرم در مصرع آخر یک (که) از قلم افتاده
شاد و سلامت باشید🌺🌺🌺💐💐💐
پاسخ
فروردین 16, 1403
سلام و عرض ادب
سپاسگزارم از حضور و نظر لطفتون
سلامت باشین
نه وزنش بهم میخوره
پاسخ
فروردین 16, 1403
درود خانم بیرانوند
ماندگار باشید 🌹🌹
پاسخ
فروردین 16, 1403
سلام و عرض ادب
سپاسگزارم از حضورتون
سلامت باشین
پاسخ
فروردین 17, 1403
درود بر شما
زیباست و ارزشمند
پاینده و پیروز باشید
🌺🌺🌺👏👏👏
پاسخ
فروردین 23, 1403
سلام و عرض ادب
خیلی ممنونم
بی شک نظر لطفتونه
پاسخ
فروردین 20, 1403
سلام و عرض ادب قلمتان تابان
پاسخ
فروردین 23, 1403
سلام و درود
خیلی ممنونم
شادکام باشید
پاسخ
فروردین 23, 1403
سلام و سپاس
پاسخ
فروردین 21, 1403
احسنت بسیارزیبا قلمتان نویسا لذت بردم ❤️👏👏🌺
پاسخ
فروردین 23, 1403
سلام بر مدینه ی عزیز
ممنونم
بی شک حضور شما پای شعر این حقیر نشان لطف شماست
پاسخ
بستن فرم