🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مرادم را حبیب من شبی چشمان شوخت داد
دخیل عشق میبندم به چشمت مست مادرزاد
تپش های دلت هم بی هوا نام مرا بردند
شبیه انعکاس کوه ها از تیشه ی فرهاد
نگفتم دل به دریا می زنم نشنیده ای حتمأ
سپردم قایق دل را درون آب ها آزاد…
شبانگاهان که موهایت به رقص آورد جانم را
تنم لرزید و بیدی شد که می لرزید با هر باد
گره را وا کن از ابروی خود شاید پشیمانی؟!
بزن تیر خلاصم را بزن ای خانه ات آباد
“به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ”
ببین ذهن من اینجا باز یاد شاعران افتاد...
مرا از عشق باکی نیست تا یاد تو می پیچید
درون سینه ام نام تو را هی می زند فریاد
معصومه بیرانوند
۱۴۰۲/۱۲/۲۴
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
اسفند 26, 1402
درود بانو بیرانوند بزرگوار و ارجمند
شعرتان بسیار زیباست. به ویژه بیت اولش معرکه بود.
سپاس از به اشتراک گذاری آثارتان
شاد و سلامت باشید💐💐💐👌👌👌
پاسخ
اسفند 26, 1402
سلام و درود بر شما
خواهش می کنم
سلامت باشید
ممنونم از حضور و نظر لطفتون
سال خوبی داشته باشین
پاسخ
اسفند 26, 1402
درود مجدد
سپاس بی کران بابت لطف و محبتتان
امیدوارم شما هم سالی سرشار از خیر و برکت و شادی و سلامتی پیش رو داشته باشید.
🙏🙏🙏🌺🌺🌺
پاسخ
اسفند 26, 1402
ممنونم
سلامت باشین
پاسخ
اسفند 26, 1402
مهربانوی ارجمند
درودها بر شما و قلم سرسیزتان
🌸❤️🌺🌸❤️🌺👏
پاسخ
اسفند 26, 1402
سلام بر طلعت عزیز
خیلی ممنونم از حضور و نظر لطفتون
پاسخ
اسفند 27, 1402
درود بانو …
دستمریزاد👏👏👏🌺🌺🌺
پاسخ
اسفند 27, 1402
سلام و درود بر شما
خیلی ممنونم
پاسخ
اسفند 29, 1402
سلام و درودبسیار زیباست لذت بردم🌹
پاسخ
اسفند 29, 1402
سلام و درود بر شما
خیلی ممنونم
پاسخ
اسفند 29, 1402
درود
زیباست و شورانگیز
پاینده باشید
🌺🌺🌺👏👏
پاسخ
فروردین 11, 1403
قلمتان نویسا
🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم