🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
جان است نان امید
تغییر میتوان داد ، با عزم خود جهان را
الگو اگر که گیریم ، دریای بیکران را
ریزد ز نور خورشید ، فوارههای امید
بر سر بگیر هر صبح ، این چتر رایگان را
گر هست سهم ما شب ، امید نقطهنور است
بردار از دلت یأس ، بگذار کهکشان را
یکروز با تحمل ، یکروز در تجمل
بنویس با توکل ، هر برگ امتحان را
گاهی رسد بهمویی ، اما گسستنی نیست
گلهای حکمت این است ، بشناس باغبان را
.
اُدعونی استجب را ، فرمود و کرد حاضر
هر،آنچه را که خواهی ، از او بگیر آنرا
.
گیرم گرفته پاییز ، هر چار فصل ما را
چون سرو میتوان کرد ، بیآبرو خزان را
آری اگرچه گفتند ، باشد حیات از آب
جان است نان امید ، چشمی ندیده جان را
یک بال از توکل ، یک بال صبر و امید
پرواز کن، بنامت ، کن قصر آسمان را
.
بارد شکوه کوه از ، هر گام استوارش
بیهوده است دشمن ، اغوا مکن جوان را
اینجاست مهد ایمان ، سرشار از دلیران
بشنو که نام ایران ، پر میکند دهان را
تا رفع هر چه سختی ، زین خاک مهرپرور
سازیم ورد جانها ، یا صاحبالزمان را
امید آنکه روزی ، با پرتوِ ظهورش
روشن کند حریم دلهای عاشقان را
حسن سمیعی جندقی صارم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
خرداد 13, 1400
سلام و ادب . حسن سمیعی صارم عزیز بسیارزیبا سروده اید. تصویرپروفایل؟!
التماس دعا🌺🌸🌺🌸
پاسخ
خرداد 13, 1400
سلام و عرض ادب و احترام استادنا جناب یزدانی
هزاران سپاس از حسن نظرتان🌸🌺🌷🌹🌿💐
پاسخ
خرداد 13, 1400
یک دنیا سپاس🌸🌷🌹🌺
پاسخ
خرداد 16, 1400
درود جناب دوست ، بسیار عالی سرودید
بارد شکوه کوه از ، هر گام استوارش
بیهوده است دشمن ، اغوا مکن جوان را
👏👏👏👌👌👌
پاسخ
بستن فرم