🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
جان پدر کجاستی ؟ دلتنگم و پریشان
از فرط بی قراری ، من رو زدم به باران
هرجای این جهان را ، من در پی تو گشتم
جا مانده ام درونِ ، یک گوشه از خیابان
دل خسته و بریده ، زخمی تر از گذشته
من ماندم و فراق و تنهایی فراوان …
میسوختم در این داغ ، در حسرت جوابی
چیزی نمانده از من ، جز تکه ای بیابان
در کنج خلوت غم ، در کنج عزلت خود
من میکشم سرم را ، بی وقفه در گریبان
یا رب تو یاریم کن ، شاید که من ببینم
یوسف رسیده آخر ، نه پیرهن به کنعان
تاوان هرچه باشد ، با جان و دل قبول است
اما به من در این راه ، با زهر چشم نرنجان
باشد جهان مغموم ، تا در امان بماند
این چند روز باقی ، از آه سوگواران
#سجاد_صادقی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
دی 21, 1399
به به رقص قلمتان ستودنیست استاد
هزاران درود
🌼🍁🌸🌹
پاسخ
دی 22, 1399
سلام و سپاس از لطفتون🌺
پاسخ
دی 26, 1399
درودهانثارتان باد استادصادقی عزیز🌹🌹
کهکشان هاممنون از همدردی شما.🙏🙏
قلم تان مانا
پاسخ
دی 26, 1399
پاسخ
بستن فرم