🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جشن دلتنگی

(ثبت: 244881) بهمن 12, 1400 

 

فقط با عشق , سامانی گرفتم
برای درد , درمانی گرفتم
به هر کویی که رفتم رنجها بود
به تنهایی چه مهمانی گرفتم
از آن پس خوب دانستم چرا من
ز ابر , چشمان ِ بارانی گرفتم
و در گردابه ی انبوه خاشاک
ز هرچه بود پروایی گرفتم
و در تنهایی ام از آن و ازاین
بیاد دوست عنوانی گرفتم
ز خود فارغ شدم از هر بد و نیک
ز جامش , آب ِحیوانی گرفتم
خمار از چشم من بگسست , یکدم
جمال دوست در جانم گرفتم
خزیدم از سراشیبی دنیا
به کوی دوست ماوایی گرفتم

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    بهمن 12, 1400

    سلام و درود
    جشن بهمن بر شما مبارک،
    سروشی تقدیم تان:

    آن زمان به جرم آشوب می گرفتندشان

    این زمان به جرم آشوب می گیرندشان

    و تنها اهل سخن بودند ایشان

    جنازه ها بر می گردند از زندان

    چشم ها را باید بست.

    شعر پیشرو
    شعر سروش
    محمدعلی رضاپور (مهدی)

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا