🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 حسرت جاوید

(ثبت: 255707) بهمن 13, 1401 
حسرت جاوید

 

آن شب شوم که در چشم ترم خواب شکست
عکس رخسار تو در خاطره ی قاب شکست

دل من بس که به دنبال تو افتاد به راه
سنگ بیداد ، رقیبش زد و بی تاب شکست

می خورم خون دل و حسرت جاوید مراست
که جفاهای توام گوهر نایاب شکست

کشتی عمر مرا با همه ی صبر و قرار
موج توفان بلا در دل گرداب شکست

خانه ام را که در آن خاطره ی عشق تو بود
در و دیوار فرو ریخت چو اسباب شکست

آهوی وحشی دل خوی پلنگی چون داشت
نغمه هایش به گلو درشب مهتاب شکست

شیخ را چون مدد از ساقی محفل نرسید
ساغری را که در آن بود می ناب شکست

نبرد بهره ای از روز و شب دور حیات
تا که با زخم زبانش دل احباب شکست

باب رحمت نشود باز به رویش زیرا
دل ما برد به یغما و ز هر باب شکست

در خود آنگونه غریبانه شکستم که نسیم
چینی نازک تنهایی سهراب شکست.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    بهمن 13, 1401

    باب رحمت نشود باز به رویش زیرا
    دل ما برد به یغما و ز هر باب شکست

    در خود آنگونه غریبانه شکستم که نسیم
    چینی نازک تنهایی سهراب شکست

    سلام و درود بر استاد فرزانه ام

    بسیار زیباست
    لذت بردم

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿

  2. رسول علی محمدی

    بهمن 13, 1401

    سلام و درودها استاد
    زیبا بود
    گوهر وجودتان مصون از تلخی و گزند روزگار
    🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا