🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسمه تعالی
خالق از چشمان زیبای تو خورشید آفرید
خوشه های نور از سیمای تو آمد پدید
من نمی خواهم بهشتی را که بیرون آمدم
می توان از سرخی گلگونه هایت سیب چید
خط فکرم امتداد خط چشمان تو شد
راه ها پیمود باید تا به چشمانت رسید
هر زمان از جام لب هایت شرابی خواستم
دور لب آمد برایم خط قرمز را کشید
بس که زیبایی تو ای رعنا ترین آهوی وحش
آسمان مانند رویت ماه نورانی ندید
من به آغوش دل انگیز تو عادت کرده ام
می توان در سینه ی داغ تو شب ها آرمید
با وجود قدّ بالای تو ای بانوی من
باید از هر سرو رعنایی که باشد دل برید
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):