🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مانده است با من دلی تنها
اسیر تو
در این سردابۀ وحشت و تنهایی
در این کاشانۀ غربت
در این پس کوچه های ظلم و استبداد
و بعد از این همه تنهایی و رنج و عذاب و ناله و …فریاد
در این شب های بی مهتاب.
کزدر و دیوار و بام و آسمانش
درد می بارد
و شهد خنده هایش زهر خندی تلخ
و من اینجا…
به سان کولی ولگرد بی سامان
یقین دارم
شبی از چشم های سبز بی روح ات
برای قلب مجروحم
قصاصی سخت می گیرم
چرا؟…
آخر چرا با من چنین کردی؟
که بعد از رفتن ات حسرت به دل ماندم…
که یک بار دگر از صورتت یک بوسه بر چینم.
ولی رفتی و بعد از رفتن ات
خورشید از اینجا رفت
و شب با روز یکسان شد
و من اینجا…
میان وحشت و تنهایی شب های بی مهتاب؛
در این کاشانۀ غربت به جا ماندم
و قبل از رفتن ات من با صدایی صاف می گفتم؛
که بعد از رفتن ات
این زندگی را با امیدی تازه می سازم
چونان رودی خروشان کز پی دریا براه افتد…
خیالم پوچ و واهی بود…
خیالم پوچ و واهی بود .
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
فروردین 6, 1402
درود بر شما
زیبا و خواندنی
🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 6, 1402
سلام گرامی شاعر ارجمند
به صفحه محقرم خوش آمدید 🌺
زیبا بین هستید . متشکرم 🌺🌺
پاسخ
فروردین 6, 1402
سلام و درود و خدا قوت
خوب است که در این سایت هم هستید.
پاسخ
فروردین 6, 1402
سلامم را پذیرا باش 🌺
آری در اینجا هم از اساتید می آموزم
بخصوص از استادی چون جنابعالی
فراموش نشدنی هستید 🌺🌺
پاسخ
فروردین 6, 1402
درودها ارجمند و کرانمایه بسیار زیبا بود زنده و پاینده باشید
پاسخ
فروردین 6, 1402
با درودهایم پاک 🌺
سپاس بیکران استاد گرامی
زیبا بین هستید و مهربان از حمایت جنابعالی
ممنون و متشکرم
روزگارتان خوش باد 🌺🌺
پاسخ
فروردین 6, 1402
درود ها مه جبین بانوی عزیز
عااالی قلمتان نویسا
پاسخ
فروردین 6, 1402
با سلامی اهورایی 🌺
مهربانوی شاعر و مهربان چه بزرگوارانه
به تشویق بنده پرداخته اید !!
روزگارتان خوش و خرم باد 🌺🌺
پاسخ
بستن فرم