🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 درد…

(ثبت: 264285) مهر 8, 1402 

 

تو می‌خوابی و من بیدارم هر شب…
شبیه ابرها می‌بارم هر شب…

کسی اینجا پر از بغض و جنون است
سکوتم ضجه‌ای با رنگ خون است

پر و بال مرا این زخم بسته
دلم از دست آدم‌ها شکسته…

شکستند اعتماد و باورم را
در آغوشت بگیر امشب سرم را

غروب تلخ هر دریا: سیامک…
طلوع سبز بی‌فردا: سیامک…

کنار غربت خود می‌نشینم
و من غمگین‌ترین مرد زمینم…

خدا از خاک اگر مرد آفریده
مرا با گریه و‌ درد آفریده…

به آهی می‌کشم ویرانی‌ام را
غم هر روز سرگردانی‌ام را

بگو اینجا کسی مانند من بود؟
که دنیا دشمن لبخند من بود…

بگو نامهربان‌هایی که رفتند
کجا هستند آن‌هایی که رفتند…

مرا دیوانه نامیدند آن‌ها…
به من یک عمر خندیدند آن‌ها…

شبیه گور با اعماق چاهم…
کبوتربچه‌ای بی‌سرپناهم…

نشسته صد«من» از «من» روبرویم!
نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم…

نمی‌گویم صدایم شرح درد است
تمام شعرهایم شرح درد است

نفس تا استخوانم درد دارد…
چه می‌دانی… جهانم درد دارد…

 

«سیامک عشقعلی»

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    مهر 8, 1402

    بگو نامهربان‌هایی که رفتند
    کجا هستند آن‌هایی که رفتند…

    مرا دیوانه نامیدند آن‌ها…
    به من یک عمر خندیدند آن‌ها

    بلا دور از نگاه مست یارم
    بباری تا ابد با تو ببارم

    سلام سیامک جان
    دل من هم این روزها مثل دل توست
    دردت هایت را احساس می کنم
    یک زمانی کردم خیلی بی درد بودند و به دنبال درد آفرینی بودند
    حالا اونقدر درد آفریده شده که همه در دریای درد اند

    در پناه خدا شاد زی عزیز🌿

  2. فیروزه سمیعی

    مهر 8, 1402

    درودتان باد جناب استاد عشقعلی ادیب گرانقدر 🌞
    شعر بسیار غمناکی سروده اید بیرحمانه زیبا و تاثیر گذار و ارجمند ☘️🌸🌺🌱🌾✨

    به آهی می‌کشم ویرانی‌ام را🥀
    غم هر روز سرگردانی‌ام را

    بگو اینجا کسی مانند من بود؟
    که دنیا دشمن لبخند من بود…🥀

    زنده باد 👏👏👏👏💯💯🌸☘️🌟🌺🌹☘️

    پاینده باشید و سرفراز مانید و هماره نویسا
    🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌱

  3. مهرداد مانا

    مهر 8, 1402

    دلت بی درد سیامک جان
    در مثنوی نیز دستی گشاده دارید و این مثنوی چه سوزناک بود

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا