🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در محضر ماه
به پایان آمد آن ماهی که مهمان خدا بودیم
کنار سفره ای از رحمت و لطف و صفا بودیم
خدا را شکر یک بار دگر تقدیر مان این شد
که لبریز از حضور قلب و ایمان و دعا بودیم
شبی در محضر ماه و حضور خالق یکتا
طلوع صبحگاهان را پر از شور و نوا بودیم
به تقدیر شبی بهتر ز اوصاف هزاران شب
پر از نجوای خلّصنا به یاری آشنا بودیم
برای بخشش جرم و خطای بنده ای عاصی
پی خورشید تابانی ز نور هل اتی بودیم
خداوندا ز تقصیر و گناه و جرم ما بگذر
اگر عمری ز راه و رسم خوبانت جدا بودیم
رها کن پای از زنجیر و دام از بال های ما
که ما بشکسته بال باغ عرش کبریا بودیم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
خرداد 5, 1399
سلام استاد معصومی
قند مکرر بود خوانش دوباره غزل زیبایتان
🌷🌷🌷
پاسخ
خرداد 5, 1399
درود و ارادت
جناب همایونی نازنین
سپاس از کوچک نوازی جنابعالی
و نظر لطف شما🙏🌿🌺🌸🌺🌿
پاسخ
خرداد 6, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم