🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دوش از کوچه شان گذر کردم
باری از خاطرات بر دوشم
زیر لب گفتم او به یادم هست
یا که از خاطرش فراموشم؟
***
ناگهان باز شد در ِ خانه
خود او بود عشق دیروزم
که هنوز از فراق جانکاهش
می گدازم چو شمع و می سوزم
***
از کنارم گذشت و هیچ نگفت
صورتش از بزک گل افتاده
لب به دندان گزیدم و گفتم
باز وعده به دیگری داده
***
یادم آمد گذشته هایی را
که دو همدل دو همزبان بودیم
چون یکی روح در دو تن آنگاه
ساده و پاک و مهربان بودیم
***
سایه وار از کنار من رد شد
بی که ردّ و بدل کلام کنیم
گفتم ای کاش لااقل می شد
چون گذشته به هم سلام کنیم
***
شوخ و شاداب بود و خنده به لب
چون برانداز کردمش به سکوت
شکر کردم که بود چون سابق
او جوان همچنان و من فرتوت
***
تا سر کوچه رفت و دنبالش
لنگ لنگان ،عصا زنان رفتم
دیدمش با یکی و جان دادم
او چنین رفت و من چنان رفتم!
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
آبان 28, 1401
سلام استاد
خیلی لطیف و زیباست
لذت بردم
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
آبان 28, 1401
درودها استاد طارق عزیز و کرامند….
پاسخ
آبان 28, 1401
درود استاد خوش عمل ارجمند
بسیار زیبا سروده اید این خاطره ی غم انگیز را
قلمتان سرسبز
🙏🙏🌺🌺
پاسخ
آبان 28, 1401
مهین بانوی شعر و ادب پارسی ممنونم.
پاسخ
آبان 28, 1401
سلام و درود و خدا قوت
پیش تر، دلیل مسدود شدنم در سایت شما را پرسیدم و جوابی ندادید.
در پناه خدا، موفق باشید!
پاسخ
آذر 2, 1401
درود و عرض ارادت…..عزیزجان! اگر منظورتان سایت شاعران پارسی زبان است بایستی عرض کنم ارادتمند اسمآ یکی از چند مدیر آن سایتم اما مواردی چون مسدود کردن و غیره در حیطه ی اختیارات کمین نیست.توفیق یارتان.حق نگهدارتان.
پاسخ
آذر 2, 1401
سلام و درود و عرض ادب و ارادت، خدا را شکر،
می دانستم که شخصیت گرانقدر شما استاد بزرگوار، خیلی والاتر از اینهاست.
در پناه خدای مهربان
بهترین ها نصیب تان ❤️🙏
پاسخ
بستن فرم