🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گاه وُ بی گاه که دعوت به شرابم می کرد
باده می ریخت وُ از ریشه خرابم می کرد
زندگی با من اگر دستِ رفاقت می داد
زود می آمد وُ با غمزه عذابم می کرد
مثلِ یک شمع که بر حالِ خودش می گریید
آتشِ این تبِ جانسوز مذابم می کرد
عقل می گفت که عاشق نشوم، باور کن
عشق با شعبده ای ساده مُجابم می کرد
او که گل واژهء زیبایِ غزلهایم بود
کاش یکبار مرا دوست خطابم می کرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آبان 9, 1402
سلام و درود بر شما
بسیار زیبا بود
پاسخ
آبان 9, 1402
تشکر از شما بانوی بزرگوار
پاسخ
آبان 9, 1402
درود بر شما بسیار
زیبا سروده اید
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
پاسخ
آبان 9, 1402
درود بر شما سرکار خانم لطف دارید
پاسخ
آبان 9, 1402
درود بر شما
بسیار زیبا
🌺🌺🌺👏👏👏
پاسخ
آبان 9, 1402
سلام دوست عزیز سپاس گزارم
پاسخ
آبان 9, 1402
سلام و درود
زندگی با من اگر دست رفاقت می داد
“من و با حوصله می خواند و کتابم می کرد ”
با اجازه از مصرع شما وام گرفتم
بسیار زیبا
پاسخ
آبان 9, 1402
درود بر شما،افتخار دادید
پاسخ
آبان 9, 1402
سجاد عزیز … از این کاشها ، زیاد داریم و ای کاش ، کاشهای ما روزی خاطره شوند
پاسخ
آبان 10, 1402
استاد گرامی ممنون از التفات شما،امیدوارم به آرزوهای ناب خود برسید
پاسخ
آبان 10, 1402
درود بر شما
با آرزوی توفیق الهی
🌹🌹
پاسخ
آبان 10, 1402
سلام استاد بزرگوار در پناه حق باشید
پاسخ
آبان 10, 1402
درود …
دستمریزاد👏💐
پاسخ
آبان 10, 1402
سپاس استاد عالیقدر
پاسخ
بستن فرم