🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دلم از قصه ي پرواز آزرده ست

(ثبت: 5575) اسفند 3, 1396 

تو را با بيت لبخندت

تو را با شوق چشمانت

تو را با گرمي مرداد دستانت

سرودم من 

ولي حالا چگونه 

من نگاهت را ميان انجماد و آتش اندوه

بشناسم؟

چگونه من بدون تو

به شهر و خانه برگردم؟

دلم از قصه ي پرواز آزرده ست 

تمام وا‍‍‍ژه هايم گيج و افسرده ست

در اين سرما، غزل مرده ست 

نگو عطر تو پژمرده ست…

نگو آن مهر آغوشت 

دگر بر من نمي تابد

بگو بعد از زمستان سياه، آخر

بهاران وار مي آيي..

دوباره گيسوانت را به گلهاي اقاقي

من بيارايم…

بزن پس،

پرده ي پلك لطيفت را 

كه من بي تو 

در اين قطب جنوب درد و تنهايي

ميان دره هاي كوهِ هجران تو

مي ميرم..

پ.ن: به وقت رويش اين شعر

من و غموا‍ژه ها بي وقفه باريديم…

مهناز نصيرپور

تقديم به خانواده هاي قربانيان هواپيماي تهران-ياسوج  كه فقط خدا مي دونه چه حالي دارن.. و توي تمام اين چندروز توي هركدوم از مراحل چه توي فرودگاه به وقت بدرقه چه در حين پرواز عزيزانشون چه توي دقايق بي خبري و چه بعد از پيداشدن لاشه ي هواپيما و چه فرآيندهاي بعدش صدها بار مردن و …