🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دوبیتی 236

(ثبت: 247301) اردیبهشت 7, 1401 

 

بهـار مـا نمي آيد در اين اوضاع يخبندان
به كام ما بـُوَد زهري همه اينها در اين قندان
خداوندا صراطت كو در اين دنيا نمي باشد
همه افتاده اند از پاي دراين راهت و پابندان
٭٭٭
برادر جان در اين دنيا نشد اين كام ما خندان
براي اينكه اين دنيا بشد از بهر مـا زنـدان
به دنيا هر چه گرديدم خدا ظاهر نمي ديدم
خدا حرفش بُوَد ظاهر ولي جسمش بود پنهان
٭٭٭
خدايا از خوش دنيا لب من كي بشد خندان
ولي در راه امرت شد مداوم چشم من گريان
به پاس امـر و نهي تو نكوكاري عمل كردم
ولي كار بد انديشان نشد از چشم من پنهان
٭٭٭
خداوندا چه مي جويد زِ سويَت آدم گريان
چه سودي مي توان جويد در اين دنيا و دوران
هر آن كار نكويي را من از امرت عمل كردم
چرا از خشم بدكاران بشد اين سينه ام بريان
٭٭٭
حسن در راه حق بايد از اين دنيا شوي عُريان
تجملّهاي دنيايي نمي خواهند در اين ميدان
به عيش و نوش اين دنيا هر آنكس معتقد بود
زِ پاي خود فرو رفته، به سلولهاي اين زندان
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا