🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
مي ترسـم از حسـاب قيامـت و دفترش
طاعت به امـر حق نبـود در سراسرش
طاعت زِ خلق چون بـشود غيـر حكم حق
بـر دادشان كسـي نرسـد غيـر حضرتش
٭٭٭
آدم كـه آفتـاب بتابـد بـر آن سـرش
خورشيد شعلـه ور شـود از جرم آذرش
آنـجا حساب عدل الـهي به پا شـود
هـركس حساب خـود نگـرد در برابرش
٭٭٭
پرده پوشـي بـنمودم اگـر از عيب خودم
بـهتر آن بود، كه من پـرده مـردم نَـدَرم
پرده داران عـفاف ملكوتـي به يقيـن
به همين منـزل و اين دِيـر نـمودن خبرم
٭٭٭
ملامـت جـان من ، بـر كس تو منمـا
ملامـت ، كـار زشت خـود تـو بنمـا
ملامت گـر نـمودي ، زشتـكاري
عمل كـردي اصول و علـم و معنـا
٭٭٭
مـا منتظـر كوي حقيقت زِ كجاييـم
بايد نظـر خود به حقيقـت بنماييـم
جوياي حقيقت شده ايـم ، نيست به دنيـا
بر كوي حقيقت به يقيـن نوحه سراييـم
٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بهمن 24, 1399
🏵🌹🏵🌹🏵🌹🏵
پاسخ
اسفند 2, 1399
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم