🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دوکوهه

(ثبت: 221899) بهمن 27, 1398 

 

هوا سرد است و چادر های ما در پهنه ی اين دشت خاموش است
شب چارده است و ماه هم بر فراز قله ی کوه است
و من تنها به دوشم، يک کلاشِ سرد آويزان
صدای رعد و برق می آيد از هر سو
و باران با تمام شدّتش
می بارد اکنون بر سر و رويم
نگاهی بر بلندای دو کوهه می کنم، اما
هزاران قطره ی باران
به روی چشمهای خسته ام يکباره می ريزند
به آهی گرم می گردم
و گرمای دهانم را ميان دستهايم می فشارم
هوا سرد است و چادر های کوچک سردتر در پهنه ی دشتند
و من در زير باران
با نگاه سردِ خود
بر کودکی هایِ پر از احساس می گِريم
کناری می روم، آهستهِ آهسته
و در آن سویِ صخره
و در تنهائی شب
و در اتمامِ ساعاتِ نگهبانی
درونِ چادرِ سردم
به خوابی سرد
می خو ابم.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا