🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 راستی قالب تهی باید که کرد

(ثبت: 250362) مرداد 31, 1401 
راستی قالب تهی باید که کرد

 

این همان مجذوب باشد همچنان
از زمین پر می کشد تا کهکشان

هر زمینی اوج گیرد تا فضا
در نوردد آسمانی را دلا

جلوه ای بیند به رؤیت جلوه ای
حس کند خود را میان در دیده ای

نظم هستی را ببیند افتخار
افتخاری می کند در پیش یار

هر چه در هستی نشانی از خدا
کائناتی ذکر گویان مرحبا

راستی قالب تهی باید که کرد
هر زمانی در جهادی در نبرد

تا ز نفسی پاک گردی هر زمان
جلوه ای بینی که خود ما بین آن

با معارف زندگی همچون بهار
کرد باید زندگانی ای که یار

همچنان چون آذرخشی تابناک
از حرارت شوق راضی ای که خاک

خاک شو یابی نشان از بی نشان
اوج گیری از زمین تا کهکشان

در مسیری جوی دریایی شوی
همنشین همراه والایی شوی

از علایق جیفه دنیایی رها
سوی واحد خالقی مطلق دلا

ای امین ای بنده ای پرورده یار
وقت آن شد رخت بندی ای نگار

دوره شد اتمام فرصت ها تمام
لحظه ای لا تا ز فرصت ، اغتنام

ماه را دیدم به تربیعی همان
لکّه خورشیدی چه زیبا مردمان

بس نجومی در سمائی بی کران
دبِّ اکبر اصغرش هفت خواهران

سربلند از زندگانی مردمان
پر کشیدم از زمین تا کهکشان

ماه را باری دگر دیدم دمی
رخ نمایان در حضورم همدمی

لکّه خورشیدی چو الماسی عیان
بینِ مردم جاودانی هر زمان

قدرتی از نور ساطع هر زمان
نه فلک را جنبشی در بین آن

دور از عرش الهی ماه را
دورتر دیدم ز خورشیدی دلا

قدرتش کمتر ز افلاک دگر
تا به حدّی مختلف دور از گذر

مختلف نوری بگیرد از جمال
از جمالی نور گیرد حد کمال

لحظه ای ایام را یادی دلا
عشق ورزان را کمالی پیش ما

موشکاف از علم هستی عاقلان
فوق علمی تجربت شد هر زمان

فیلسوفی بس چه دانایی دلا
رهنمایت دانشی شد پیش ما

ثروتی بس بی کران در نزد ما
علم آن گنجی است باقی آشنا

هیچ ثروت پا به پایش لا قرار
آن چه باقی ماندش معنا شمار

لفظ ها مظروف معنا آشنا
ظرف بشکن محتوا گیری دلا

جسم خالی کن ببینی روح را
تا به آن جایی رسی بینی خدا

جسم را کشتی ببین روحت چو نوح
از بلا گردی رها بابی فتوح

از زمینی پر کشی سویی دگر
آسمان بینی مزیّن دور و بر

راه یابی قُرب گیری عاقلا
با محبان اهل بیتی آشنا

بار دیگر یاد آرم آن کسان
زورقی کوچک میان دریا همان

در پی کشتی روان گرداب ها
نغمه خوانان از حوادث ها رها

حجتی باید هدایت رهنما
ملجأیی باشد رها ای آشنا

موج و دریا زورقی کوچک در آن
در میان آبی به هر جایی روان

ژرف آبی رهنمایی لا دلا
گم میان آبی به دور از رهنما

راه را بشناس راهی شو دلا
از حوادث های دوران ها رها

امن ساحل کاروانی بی کران
منتظر راهی به دریا عاقلان

ولی اله بایبوردی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. زهرا آهن

    مرداد 31, 1401

    درود بر شما شاعر گرامی

    سپاس از زحمتی که برای سرودن این شعر کشیدین

    پایدار باشید🌷🌺🌹

    • ولی اله بایبوردی

      شهریور 1, 1401

      سلام

      با تشکر از همراهی تان

      شادکام باشید

      🌸🌺🌸🍃

  2. علی معصومی

    شهریور 1, 1401

    🔶️🔶️🔶️
    درود ها ارجمند
    🔷️🔷️🔷️
    🌿🌹🌿🌹

  3. ولی اله بایبوردی

    شهریور 2, 1401

    سلام

    تشکر و سپاس از حضورتان

    🌹🌷🌺🌷🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا