🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
زندگی
همه زیست زجر آورِ من به زیر آوارِ غم
و جهانم پُر بود از دلسوزیِ لاشخورانی
که دمادم نوک می زدند نایِ بی نفسم را
اما باز خبیثانه پردهٔ فلک می دریدند به مدح خویش
که لاشهٔ ویلانم را رهانیده از شامگه خونین کفتاران
و چنین بی ترحم حتی تناولِ جانم را منت می نهادند
افسوس!! بگذشت درنگ کوته عمر
به سانِ سیب آب آورده ای میان هجمهٔ امواج وُ سنگِ خارایِ ساحل
یکی دعوی نجات داشت وُ دیگری داعیهٔ پناه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اسفند 13, 1401
سلام
بسیارعالی ست
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
اسفند 13, 1401
بسیار سپاس از مهرتان استاد ارجمندم
پاسخ
بستن فرم