🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زندان تو در تو

(ثبت: 266977) دی 25, 1402 

 

در این زندان تو در تو
که زندانبان ِآن درد است
به هر سو روی خود کردم
حصار و میله و سنگ است
پَر ِ پرواز را بستند
هوای باز را بستند
به ناهنجار ِ پی در پی
در ِ آواز را بستند
توانی در ضعیفان نیست
به لبها نای گفتن نیست
فشار بر گُرده ی محروم
حقیقت را گلو بستند
به شبها آه بر بام است
به روز , پیکار ناکام است
دویدن های تکراری
برای ملتی کار است
خداوندان زور و زر
به روی بالشی نرمند
هزاران سکه در صندوق
به عیش و نوشها , مستند
حقوق کارگرها هم
نمی ارزد به سد جوع
اجاره , حلقه ای مفقود
و دستانی که در بند است
تجارتخانه ها برجا
نمایشگاهها برپا
بروی برج و باروها
همایشها , چه پُر رنگ است
و نامردان به تیغ سود
کندند پوستهامان را
و فقر خانمان سوزی
احاطه کرده آدمها
ندارد کودک معصوم
نوایی در دل ِکلبه
و محرومی در این سامان
به آب دیده می شوید
غبار از چهره ی ظالم
که شاید ابر بازآید
به باران نغمه ها سازد
بهاران باز گلباران
به سرخی یاد دلداران

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    دی 25, 1402

    و فقر خانمان سوزی
    احاطه کرده آدمها
    ندارد کودک معصوم
    نوایی در دل ِکلبه
    و محرومی در این سامان
    به آب دیده می شوید
    غبار از چهره ی ظالم
    که شاید ابر بازآید
    به باران نغمه ها سازد
    بهاران باز گلباران
    به سرخی یاد دلداران

    درودتان

    در پناه خدا 🌱👌🌹🌹🌹🌹🌹👌🌱

  2. مينا امينی

    دی 26, 1402

    حقوق کارگرها هم نمی ارزد به سد جوع
    اجاره , حلقه ای مفقود و دستانی که در بند است…

    زیباست بزرگوار🌿💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا