🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زنده باد تنهائى ٢

(ثبت: 243214) آذر 17, 1400 

 

پاكدلى پاكروى در گذر روزگار
خون جگر خورد تا او نشود سازگار

هر چه كه بافندگان بافته بودند به سحر
او نپذيرفته بود تا نشود شرمسار

روز و شب اش منتظر تا كه مبادا دمى
خرقه و سجاده ها باز بسازند حصار

بر سر هر برزنى ديد كه ديوانه اند
در گذر از كوچه ها آه و فغان بيشمار

بر سر شك و يقين رفت به عزلت خموش
ديد به تنها شدن رفت ز چشمش خمار

از سر تدبير او چشم جهان خيره شد
پاك سرشت زنده ماند در گذر روزگار

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. خسرو فیضی

    آذر 17, 1400

    . با درودم نیک 🌸
    .
    . روز و شب اش منتظر تا كه مبادا دمى
    . خرقه و سجاده ها باز بسازند حصار
    .
    . استاد ارجمند سروده ای که حرف هایش را
    . باید شنید . . فریادش را . .
    . که حصارها ساخته اند !!!! و
    . چشمه هایی که دیگر آب ندارند!!!
    . شاعر مردمی بمان که ماندنت امیدست🌸🌿🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا