🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زیارت

(ثبت: 228062) خرداد 27, 1399 
زیارت

 

در صحن حَرَم چشم من افتـاد بـــه ماهی
زیبـــا صنـمی , سـرو قـدی , زُلف سیـاهی

مــاهی که سلاطیـن عجـم هیـــچ ندیدند
مـاننـد رُخش را بــه حرمـخـانـۀ شـــاهی

بنشستـه و بـا چـــادر گُـلـــدار سفیـــدی
می کــرد تمـــاشــــای حَـرَم گاه به گاهی

چـون باغ پُـر از میـوه که یکبـاره شَوَد سبـز
آن هـم بـه سَــرِ راه یـکـی فــوج سپـاهی

گفتم به دل ای دل که بدان قیـمت این وقت
این وقت که در آن و در این منصب و جاهی

لـرزیــد دو زانـوی من و سست شُـدم پــای
تسلیــم دوجــادوش شُدم , خـواه , نخواهی

دل گـفـت کــه بنشین نظـــری سیر ببینش
هـــرچنـــد کـه دل سیر نمی شد به نگـاهی

ترسِ مــن دلــداده از آن بـود , نـویسنـد
در دفتـــر اعمـــال مــــنِ زار گنـــــــاهی

تــا گـوشــه ی ابـرو بنمود , بُــرد دلـــم را
چـون بـــاد کـــه بـا خود ببرد یک پَرِ کاهی

در سـینـه دلـــم در تپـش افتــــاد و تـَقلا
آنســان کــه گرفتــار شَـوَد کفتـــر چــاهی

دیــدم کـه خـلاف ادب و منطـق عقـل است
نــامــوس کسان بــــود , نـه دافِ سَرِ راهی

گفتــم بــــروم پــــای ضریح بست نشینم
در صحـن نمــانـم پِی اعمــــال مُنـــــاهی

در پــــای ضـریح هوش و حواسم بَرِ او بـود
دیـــدم کــه مسیـر من و دل هست دوراهی

میگفت دلـم ازچـه نشستـی حَـرَم آنجـاسـت
تـا چنـــد بــــه غفلت بکُـنی عُمــر تبــاهی

دیـدم کـــــه فتــادست میـان من و آن یار
از بخــت کـجـم , فـاصـــلۀ نــامُتنـــــاهی

دستــم زِ ضریـح کَنـده شُـد از شوق که شاید
در صحن زیـــارت کُنــــــم آن فیـض الهـی

هــرچنـد از این صحـن به آن صحـن دویدم
انگــار شُـد او آب و فـــــرو رفت بـه چاهی

او رفتـــه و از مـن جَسدی خُشک به جا ماند
من مانـدم و مانـدی بـه دلــم حسرت و آهی

آخــــر زِ چه “شَهرو” نکُنـد شکوه از این بخت
هــر بـار بـــه نوعی بــه سـرم هَشت کُلاهی

شادان شهرو ✍️
مربوط به دوران باشکوه جاهلیت جوانی

 

 

 

 

نظرها
  1. محمد یزدانی

    خرداد 27, 1399

    درودتان جناب شادان شهروی عزیز
    غزلی جانانه سروده اید
    زنده بادا
    💐

    • درود بیکران بزرگمهر
      سپاس که به مهر می خوانید و به لطف, امید می بخشید
      🙏🌺
      اجازه بدهید زیر کامنت شما برای دوستان در مورد سروده ی بالا توضیحاتی بدهم / این سروده نظمی هست در قالب غزل / نظم دروازه ی ورود به شعر هست . در نظم , ما یاد می گیریم که سخنمان را موزون بگوییم . نظم و شعر , دو روی یک سکه هستند . در همه چیز با هم اشتراک دارند . تنها تفاوت آنها در نوع بخدمت گرفتن تخیل است . تخیل دارای دو نوع رویکرد هست . یا تخیل وقوع پذیر است و یا وقوع ناپذیر

      در شعر , غلبه با تخیل وقوع ناپذیر است
      در نظم , غلبه با تخیل وقوع پذیر

      در قدیم ادبیات را به ( نظم و نثر ) تقسیم میکردند .
      شعر فارسی با ( نظم ) استارت خورده
      در سبک خراسانی بیشتر شاهد نظم هستیم .

      تخیل , یواش یواش به سمت وقوع ناپذیر حرکت کرد

      برای همین , نظم و شعر را دو روی یک سکه میدونیم که رویگرد تخیلی آنها عکس همدیگه ست .

      یعنی در شعر , کاربرد تخیل وقوع ناپذیر بیشتر از تخیل وقوع پذیر هست

      و در نظم بر عکس اون

      شروع شاعری , باید با نظم باشه .
      در نظم هست که ما با چیدمان درست آشنا می شیم . و یاد می گیریم که هر واژه ای باید خوش نشینی در چیدمان مصراع ها داشته باشه . در نظم , ما همون حرف زدن عادی را منظوم می کنیم . وقتی خوب در منظوم کردن کلام کارکشته شدیم آنموقع وقتش هست که با پشتوانه ی آن تجارب به سمت تخیل وقوع ناپذیر برویم و فرایند سرایش را از غلبه ی تخیل وقوع پذیر به تخیل وقوع ناپذیر تغییر دهیم .

      الان 34 سال هست که دارم نظم کار می کنم , نمیدونم هنوز وقتش هست به آن روی سکه ی سرایش که شعر نام دارد متمایل بشوم یا نه

      شاعر شدن , فرایندیست که نیاز به سالهای سال تجربه دارد . و یک راه طولانی باید از ناظم بودن تا شاعر شدن طی شود . این تجربیات طول سفر هست که مقدمات شاعر شدن را فراهم می کنند .

      • محمد یزدانی

        خرداد 29, 1399

        سلام جناب شادان شهروی گرانقدر .
        درست است تخیل از ویژگی های اساسی شعر است و تصاویر شعری حاصل تخیل هستند که الزامی به حقیقی بودن آن ها نیست یعنی شعر محل صدق و کذب نیست …سرافراز فرمودید سپاسگزارم

  2. ولی اله بایبوردی

    خرداد 27, 1399

    هشت کلاه تاریخی

    اولین چرچیل

    هشتمین روزولت

    بعدی …..

    سلام و درودها

    غزلی لطیف و دلنشین

    دستمریزاد استاد شهروی ارجمند

    قلمتان مانا

    🍃🍃🍃🌿💐🌿🍃🍃🍃

    • درود و سپاس بیکران مهربان مهرنگار
      البته سر ما ایرانیان هیچ وقت بدون کلاه نمونده
      اجازه بدهید زیر کامنت شما در مورد فعل ( هشت ) در بیت آخر , یک توضیحی بدهم که دوستان در خوانش با مشکل روبرو نشوند .
      هَشتن و هِشتن / هم در ادبیات کلاسیک( نظم و نثر ) و هم در گویش های رایج در مناطق مختلفی از جنوب و جنوب غربی ایران به معنی ( گُذاشتن ) هست و مورد استفاده قرار می گیره.
      هَشت یا هِشت = گذاشت , نهاد
      بِهل = بگذار
      نَهل = نگذار
      وقتی حافظ می فرماید :
      مَهَل که روز وفاتم به خاک بسپارند
      مرا به میکده بر در خُمِ شراب انداز
      مَهَل / همان نهل هست در گویش بختیاریها و زاگرس جنوبی بمعنای نگذار می باشد .
      بختیاریها بجای ( هِشت ) میگویند ( لِشت )
      نَهلِشت / = نگذاشت
      بهشت را ( بهشته ام ), بهشت من علی بود
      بهشته ام = بگذاشته ام
      در قدیم در زبان ادبی فارسی کاربرد داشته هم در نثر و هم در شعر , منتها امروزه دیگه اون کاربرد سابق خودشو در شعر و نثر نداره ولی در گویش مردمان زاگرس مرکزی و جنوبی هنوز استفاده میشه . نمیدونم شاید در جاهای دیگه هم استفاده بشه . احتمالن در خراسان هم هنوز این واژه کاربرد داره و یک واژه ی زنده ست
      🙏🌺

  3. سپیده طالبی

    خرداد 27, 1399

    سلام و عرض ادب استاد گران ارج
    سروده ای بسیار زیبا بود و دلنواز
    دست مریزاد تان باد 🌺

    • سپاس بیکران خانم طالبی ارجمند
      ممنونم از حضور پرمهرتان
      درود بر شما
      🙏🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا