🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ساعت

(ثبت: 241780) شهریور 29, 1400 

 

پسری بود که گاهی اوقات
الکی شعر می گفت
ساعتی خیره به چشم دگران می شد و
گویی کم داشت
دل او می خواست
کاش یک ساعت داشت
تا یکی می پرسید :”اخوی ساعت چند؟”
قاه قاه می خندید
_قیمتش ارزان است
بیست هزارتومان است
دیگری هم می گفت :
عقلش انگار پارسنگ می خواهد
از زمان بیرون است.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

نظرها
  1. حسین شیرکوند

    شهریور 29, 1400

    🌸💐🌸💐🌸💐🌸

    • الیاس امیرحسنی

      شهریور 29, 1400

      سپاسگزارم جناب شیر کو وند .
      درود بر شما🌸🌺💐🌿🍃🌷🌺🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا