![الیاس امیرحسنی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/06/images.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پسری بود که گاهی اوقات
الکی شعر می گفت
ساعتی خیره به چشم دگران می شد و
گویی کم داشت
دل او می خواست
کاش یک ساعت داشت
تا یکی می پرسید :”اخوی ساعت چند؟”
قاه قاه می خندید
_قیمتش ارزان است
بیست هزارتومان است
دیگری هم می گفت :
عقلش انگار پارسنگ می خواهد
از زمان بیرون است.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
شهریور 29, 1400
🌸💐🌸💐🌸💐🌸
پاسخ
شهریور 29, 1400
سپاسگزارم جناب شیر کو وند .
درود بر شما🌸🌺💐🌿🍃🌷🌺🌸
پاسخ
بستن فرم