🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سفر در سراب
در من مریز این همه درد مذاب را
پس لرزه های دلهره واضطراب را
می ترسم از هجوم شرربار ناز تو
برمن مپاش شعله ی این التهاب را
تاکی بمانم وتو بخواهی رصد کنی
درزرد گونه ام رد پای شهاب را
از مستی نگاه تو دل کنده ام ،برو!
دیگر بس است رنج خمار این خراب را
وقتی بنای قصه ی ما غیر غصه نیست
باید ادامه اش ندهیم این کتاب را
دیگر توان حادثه جویی نمانده است
از من نخواه شور وشکوه شباب را
*********
دیگر نمانده حوصله ، در وقت دیگری
خواهم سرود شرح سفر در سراب را
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):