سلطنتِ بردبارى

سلام و درود بر غزل بانوی پاک

مهربان شاعر بی نظیر

یار و همراه  شاعران پاک

سپاس از غزل زیبایی که به اشتراک گذاشته اید .

این روزها بزرگان شعر و ادب  با حضورشان  ما را ذوق زده کرده اند.

هر کجا  و هر لحظه  در پناه دادار مهربان سلامت و شاد زی

کسی که پای مرا بر مدار دست تو بست

دل رمیده ی ما را به سنگ کینه شکست

به کوچه کوچه ی شیراز چشمتان عمریست

پرنده مژده ی یک آسمان دل آورده ست

هنوز شمس من از سطح شعر مولانا

سلوک گوشه نشین را کشیده تا لب مست

مرید خانه ی زاهد نبوده ام هرگز

کسی که پیش تو برخاست پای من بنشست

حریف را ننشانند عاشقان بر صدر 

مگر که تشنه نباشد به جام عهد الست

رواق باغ نظر باز رند ما سبز است

کسی که عهد تو را بست عهد ما بگسست

درود حضرت شاعر 

غزل زیبایتان در حس بداهه ی من گل کرد و چند بیتی را کاغذی کرد همواره با غزل به آرامش رهنمون باشید 

باز هم درود بخاطر شعر زیبایتان 

درود و دستمریزاد خواهر ارجمند…

نگـــاه كن به تن زخم خورده ى شعـــــرم

دوباره قصه ى تيغ است و دست زنگىِ مست

 قسم به داغىِ آهـــى كه عرش مى داند

نفس بريد، ولى زنده مانده عهدِ اَلَست

 زمين، توهّم تارى ست دورِ پيله ى ذهن

چرا بگيرَدَم اَفسونِ اين بلندىِ پست؟

کسب فیض شد…

درودها نثارتان

ممنون از اشتراک اثر زیبای تان از خواندنش لذت بردم

سلام و عرض ادب محضر استاد گرانقدرم بانو آرامش ارجمند

همیشه از اشعار نابتان لذت می برم و بهره مند می شوم

قلم توانمندتان همواره ستودنی ست

عالی می سرایید

درود بر شماااااااااااا