🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گفته ها را گفته بودم ، سالهای قبل از این
گریه ها کردم برای خنده های ناکثین
دائما گفتم ، کجاوه کج شده ، بیدار کیست؟
هیچ کس نشنید از بیگانگان و قاسطین
هرکجا بادی وزید و خار و خاشاکی نشست
قطره های اشک از چشمان غمگینم چکید
آن کسانی کز شنیدن های خوبی خسته اند
بالهای ذهنشان غرق است در دریای کین
زین به بعد لبهای خود را بر زبانم دوختم
پای خود را بر تمام حرفهاتان کوفتم
باورم بود روزهای دلخوشی پیدا شود
خاطرات بد ز قاب فکرهایم گم شود
کم کمک خود را درون تیرگیها یافتم
در فضای ناشدنهاتان جگر افروختم
حال این کج راهه ها و آن نرفتن از شما
سنگ ها ناگاه و یکباره شکستن از شما
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
دی 22, 1400
سلام قوافی؟
پاسخ
دی 22, 1400
درود بر شما🍃
پاسخ
بستن فرم