🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سینه ی برف را جوانه درید

(ثبت: 5691) اسفند 23, 1396 

عزیزان همدل و همراه

پیشا پیش ،   بهارتان خرم و شکوفنده و طراوت بخش،  عیدتان  مبارک و شادی آور و لذت بخش

 

باغ  اگردر بهار گل ندهد  ، چه  امیدی به  حاصل پاییز

 میوزد بوی سبزه بوی  چمن  ،همه جا  گشته از صفا لبریز 

  فصل فصل شکفتن و شادیست  ، سینه ی برف را جوانه درید

  می زند هر شکوفه ای لبخند   ،دلربا  گشته  صورت همه چیز

کو زمستان سرد و باد خشن،  نظری از سر بصیرت کن  

 چند روز بهار را در یاب  ،   نیست دائم گل و بهار تو نیز

عید آمد  بیا ترانه بخوان  ، نیست  آهنگ  عاشقان خاموش

از تو دارم امید  نغمه ی خوش ، باری از بی ترانگی بر خیز

بلبل از روی گل خدا بین شد ، که پراز نغمه ها ی نوشین است

 هر چه نشو و نما  کند عشق است ، بزن ای دل نی طرب انگیز

تابهارست و گرم ، کاری کن ،  گل بیفشان  و لاله  زاری کن

  چون به خدمت شدی بلند و بزرگ ،  یوسف شهر میشوی وعزیز

می رود روزگار و می مانند ، نفس کار من و تو در تصویر

ای گل  شاد با طراوت من  ،غیر تسلیم نیست راه گریز

دور یا زود وقت پایانست  ،کاخ ویران و  دِه  بیابان است

 رفت  شیرین و خسرو و فرها د ، ماند آوای شیهه ی شب دیز      

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):