🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شانه ی احساس

(ثبت: 270326) خرداد 23, 1403 

 

شانه ی احساس را بر سر تو می کشم
طعم خوش لحظه را با لب تو می چشم

مرغ دلم را ببین چگونه پر می زند ؟
خواب به چشمان من چگونه در می زند ؟

شعله ی شمع شبم دو چشم بیدار من
خواب که در می زند وعده ی دیدار من

بافته ام یک به یک حرف دو چشمان تو
تا که بخواند دلم ، مصرع دیوان تو

سایه ی چشمان تو ساحل دریای من
غرق دو چشمت شده خانه ی فردای من

گل که ببیند تو را غرق تامل شود
غنچه ی نشکفته با ، آمدنت گل شود

سرخوش و مستانه تا صبح کنم یاد تو
ترک تو کردن محال ، دل شده معتاد تو

نقش تو در لوح دل دری نهان در صدف
می چکد از چشم من ، اشک غمت بی هدف

 

#مجید_رفیع_زاد

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا