🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درمانده ام به دام پریشانے خودم
در من سڪوت آینه تفسیر مے شود
از بغض هاے ڪهنه ڪه در من شڪسته اند
آوار بعد زلزله تعبیر مے شود
مے سوزم از شراره ے غمهاے بے ڪسی
عمریست در درون دلم شعله مے ڪشد
این آتشے ڪه از شب ساحل دمیده است
با اشک هاے گرم قلم شعله مے ڪشد
من معبد مقدس غم هاے عالمم
با هر سپیده در گله فریاد مے ….
تنهایے ام ستون غزلهاے دلڪش است
آواره اے ڪه با غزل آباد مے شوم
زخم تمام آینه ها بر تن من است
ایڪاش این قبیله به مقصد نمے رسید
در دشت بیڪران غزلها غرور من
از ابتدا به این غم ممتد نمے رسید
من سایه ے سڪوت زلیخاترین زنم
یوسف ندیده را ڪه ملامت نمے ڪنند
نیلم ڪه در ڪشاڪش مصر آرمیده ام
مثل شڪسته اے ڪه سلامت نمے ڪنند
من بر خلاف موج شنا مے ڪنم ، ولی
اے ڪاش راه چشم تو صعب العبور بود
حالا نشسته ام لب تنهایے خودم
وقتے ڪه چشم هر گره خنده ڪور بود
دلداده ام به دشت غزل هاے ساده ام
عمری ست راه من به بیابان نمے رسد
بگذار سر به شانه ے باران غزل شوم
غمهاے این شڪسته به پایان نمے رسد
#پرستش_مددی
ParasteshMadadi
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
بهمن 11, 1401
سلام و احترام استاد گرامی بانو مددی
همیشه اشعار نغزتان دل انگیز و لذتبخش ست
قلم توانمندتان قابل ترحیب و تحسین بر انگیز ست
زنده باشید به مهر
💐🙏🙏👏👏👏👏🌹🌸
شادکام باشید
پاسخ
بهمن 11, 1401
از خنده ی زخمی که گل از خار نشان داد
با گریه چه حاجت به بیان ست در این باغ
👌👌👌👌👏👏👏👏
درود بانو
قلمتان نویسا🌺💚
پاسخ
بهمن 11, 1401
آواره اے ڪه با غزل آباد مے شوم
سلام و درود بر خانم مددی گرانمهر
خوشحالم هستی
الهی ماندگار پاک شوی تا پاک شعرهایت را بخوانیم
در پناه خدا سلامت باشید 🌱👌👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
بستن فرم