🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شهری پر از ایوب

(ثبت: 237692) فروردین 12, 1400 

 

پروانه جان! پرواز کن… آشوب را با خود ببر
زجرِ کبودِ مردم مصلوب را با خود ببر

بخت سیاه عشق را ، شاید پَرِ تو وا کند
قفل زبان عاشق محجوب را با خود ببر

تا مصر فرجامِ خوشِ اقبال یوسف پر بزن
از راه کنعان می روی، یعقوب را با خود ببر

اینجا برای زندگی جای قشنگی نیست؛ نه..
تاب‌آورانِ نامیِ مغلوب را با خود ببر

کافر شدیم و در پیِ دنياى بى‌پيغمبريم
‌دردآیه‌های تلخِ نامکتوب را با خود ببر

ما خرمنی از استخوان بر خاكِ بايِر مانده‌ايم
آفت به جان داریم؛ خرمنکوب را با خود ببر

رنگین کمان زنده شو در آسمان مردگان
حال و هوای شعرهای خوب را با خود ببر

پروانه جان، بر دوش نرم باد، راهی شو…برو؛
افسانه‌ی شهری پر از ایوب را با خود ببر!

 

 

 

 

نظرها
  1. طارق خراسانی

    فروردین 12, 1400

    سلام و درود

    مانند همیشه غزلی زیبا با مضمونی جدید و مهارت سرایش غیر قابل وصف

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏👌🌿

  2. فریبا نوری

    فروردین 12, 1400

    سلام غزل آرامش عزیز
    امروز صبح برای من با این شعر آغاز شد و چه قدر دوست داشتنی بود. زبان حال و زمان درد و طراوت شعر

    پروانه جان، بر دوش نرم باد، راهی شو…برو؛
    افسانه‌ی شهری پر از ایوب را با خود ببر

    🌹🌹🌹👏👏👏

  3. محمدعلی رضاپور

    فروردین 13, 1400

    احسنت🌹🌹🌹

  4. آذر 17, 1400

    شعر پر از ترکیبات و واژه های جدید و پر معناست،،و تنها مشکلش خارج شدن از وزن اینکه در برخی مصرع ها اتفاق افتاده،،موفق باشید،،

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا