🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شهيد ميرزا كوچك خان جنگلى

(ثبت: 244760) بهمن 6, 1400 

 

برف مى بارد دمادم
از دل سرد زمستان
بر تن ميرزاى كوچك
بر تن خشك درختان

غرش خمپاره ها بود
در تمام جنگل و دشت
از سحر تا شام مى ريخت
آرزوها مثل گلبرگ

باد سردى در فضا بود
پيك ناموزون مى گفت
تك درخت عشق و اميد
در هواى سرد پژمرد

او يگانه مرد حق بود
تك سوار بركه ى نور
قامتش سرو سهى بود
تندرى در بيشه ى دور

يكه و تنها گذر كرد
از ميان رود و صحرا
از هزاران كوه و جنگل
از ميان دشت خونرنگ

گفته هايش آسمانى
ديدگاهش روشنائى
با سپيدى آشنا بود
در سياهى هاى جنگل

بچه ها فرياد اويند
سينه ها ماواى اويند
در ميان صخره و دشت
لاله ها خونرنگ اويند

دوستانش پر كشيدند
دارها بر دل كشيدند
تك سواران مهاجر
غصه ها در دل كشيدند

سر به كوى عشق خم كرد
ديده ها از اشك تر كرد
خون دل از ديده مى ريخت
لاله ها در هر دمن كرد

بياد مبارزين نهضت جنگل به فرماندهى شهيد ميرزا كوچك جنگلى
و …..
مرگ بر استعمار داخلى و خارجى

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. کمال کمالی

    بهمن 7, 1400

    درود و سپاس بزرگوار
    زیبا و با ارزش است 🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا