🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
زبانه می کشد از عرش آتش بی رنگ
زنند بر پی طاوس بی وفایان سنگ
نفوره در طپشش می فشان حیرت هاست
و گیج جمجمه ی زرد منجمد در جنگ
چگونه لاله ی خونین بازگون از سر
کر از جمیع حقایق رود بدون چنگ
دگر تبسم افسانه وار بن دستان
از این حدید شکسته نمی زداید زنگ
ز مهر کوره ی کر در نفیر و هر نفری
به ویل زمهر حسرت نشسته شادان تنگ
بگو چرا تو مرا بی وفا سیا کردی
درین حقیقت مشئومم سالها بی هنگ
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
تیر 9, 1401
سلام و درود
احسنت، بعضی بیت ها روان و جذاب اند و به گمانم پیشرفت مشهودی داشته اید اما در مصراع آخر
(مشئومم) ، وزن، قدری می لنگد و در برخی ابیات، سخن را بیهوده پیچیده کرده اید، مانند : به ویل زمهر….
موفق باشید!
پاسخ
تیر 9, 1401
سلام سپاس از حضور شریفتان
در مشئومم دو میم آخر ساکن است تعمدا آوردم با اینکه خیلی ثقیلست تا یک، بار کهنی اش به اوج رسد دو دیگر اگر صحیح نیست دوستان متذکر شوند و سه دیگر جمله بی فعل نماند میم دوم مخفف هستم است مشئوم هستم
ویل ظاهرا چاهی است در جهنم
پاسخ
تیر 9, 1401
سلام و درود استاد
بسیار عالی است
سربلند و پاینده باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 9, 1401
سلام متشکر زنده باشید
پاسخ
تیر 9, 1401
درود بیکران بر جناب آزاد عزیز
سروده بسیار زیبایی بود.
این مصرع خیلی خوب بود:
و گیج جمجمه ی زرد منجمد در جنگ.
نظرتان در مورد جایگزینی ” پر ” یا ” بال” به جای ” پی ” در مصرع دوم چیست؟
راستی، محض رضای خدا یکبار از این شکلک ها استفاده نمایید😁
🌸🌸🌸🌸🌸
پاسخ
تیر 9, 1401
پی را در معنای پا آوردم
بیشتر پای طاووس مورد هجمه است و الا پر او که محبوب است
خدا دوست ندارد شکلک درآوریم
معذلک یکی از خوبانش هدیه به شما
🦚
شکلک طاووس است اگر منتقل نشده این تقدیم شما
🌷
پاسخ
تیر 9, 1401
به به افتخار دادید
این لحظه ی تاریخی ثبت گردید
متشکرم
پاسخ
تیر 9, 1401
سیاوش عزیز امید که در ویل نیفتی هرگز
در مورد مشئومم ، مخاطب به سختی می تواند سکونت دو میم را بپذیرد . و از همه مهمتر اگر از سلمان خبری داشتی ، بی خبرم نگذار
شوربختانه هیچ نشانی از او ندارم .
پاسخ
تیر 9, 1401
سلام متشکر در طبقات اعلای مینو مانا شوید
در مورد مشئومم مخاطب که هیچ خودم نیز نتوانستم بپذیرم
اشمام نیز در تجوید داریم که آن را نیز دقیق یاد نگرفتم
سلمان خان من نیز سراغی از ایشان ندارم سپاس که همچنان به یاد یارانید
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی دیوانه
از آواز دلم زمزمه ی ساز دلم من به فغانم
پاسخ
تیر 9, 1401
درودها ارجمند
قلمت بر مدار شوق
و اندیشه ات آفتاب
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
پاسخ
تیر 9, 1401
سلام متشکر زنده باشید نقد و نظری باشد مشتاقم
پاسخ
تیر 10, 1401
سلام و احترام سیاوش عزیز
سروده زیبایی بود و خاص قلم شما ،بی تعارف بعضی کلمات را تا حالا نشنیدم در جایی به کار ببرند ،
به هر رو قلمت هرجا می رود ما هم پی اش را میگیریم
بمانی به مهر
🌷🌷🌷
پاسخ
مرداد 1, 1401
سلام متشکر لطف دارید زنده باشید
پاسخ
بستن فرم