🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ظاهر و باطن

(ثبت: 229185) تیر 21, 1399 
ظاهر و باطن

🔰🔰🔰

کجــا ای شیــــخِ سر تــا پــا تظــاهـر
خطـاهـــــای مـن و تـو هست یکسـان

اگـــر در جلـد شیـطـان رفتـــه ام مــن
تــو هــم , دیـــوی ولـی در جلد انسـان

خــــدا را شـــاکــرم , زیــــرا نبـــودم
بـه خُـدعـه , در عبــای زُهـــد پنهــــان

خـــدا را شـــاکــرم , زیـــرا نخـــوردم
بـــه نـــــام شَـــرع ,حــق مستمنـدان

خــدا را شـــاکــرم , زیــــرا کـه هرگــز
نبـــــودم از قُــمــــاش مُفتـخـــواران

نکــردم هیـــچ مـــــداحی بـه عُمــرم
نــه هـرگـز بـوده ام , از روضـه خوانــان

زد و بـنـــدی نکــــردم , بـا کـلـیــدی
خلاف مصـلحـت , بـا قُـفــل ســــازان

بیــــا تــا مــــا کُـــلاه خویش, قاضی
بگـــردانیــم نــــزد نکــتــه دانــــان

مــرا خـود صـورت و سیـرت همین است
کــــه می دانــد خـدای حــال گــردان

به یکجــــــا سالــک قُـــرب الـــی الله
به یکجــــــا کُفـــرگـوی و نامُسلمـــان

به یکجــــــا چون کـویــر تشنه ی لوت
به یکجــــــا چون “چهل چای” گُلستـان

به یکجـــــــا دُشمن سَعد ِ عَجـــم کُش
به یکجـــــــا خــــادم شـــاه خراسـان

به یکجــــا , سرکش و مَغـرور و بی بـاک
به یکجــــا , سـر بـه زیــر و سر به فرمان

به یکجـــــــا حــافـظ اوراد ِ پـــازنـــد
به یکجـــــــا قـــاریِ آیـــــاتِ قُـــرآن

به یکجـــــــا حــــــامـــیِ آل پیـمـبـر
به یکجـــــــا جـان پنــــاه آل سُفیـــان

به یکجـــــــا جبــرئیـــل عــالــم وَحی
به یکجـــــا رانــــده از درگــــــاه یزدان

به یکجــــا چشـم و هوش و گوش بستـه
به یکجــــــا دسـت در زلـــف پریشــان

به یکجــــا در بَـغـل , زانــوی تـدبـیـــر
به یکجــــا خُفته بــر زانــوی خوبــــان

به یکجـــــا در ســـرای عیـش , خُـــرم
به یکجـــــا در بـه در , دُنبــال یک نـان

به یکجــــا از بــــرای کــــام , در کیش
به یکجـــا از بــــرای کــــار , کـــرمـان

مـــرا خود ظـــاهــر و باطن همین است
چنـــــان کـــــه خـلـق آگــاهنـد از آن

اگر ” شهرو ” جُز ایـن باشد کـه گفتـه ست
بگو تــــا بـــار بــر بنـــدد, از ایــــران

نکـــردم هیـچ کــــاری را بـــه عُمــرم
کــــه از دیگـــر کسانش کـــرد کتــمان

تـــو هم آیـا همـان باشی کــــه هستی
چنــــان کـــه دم زنی از زُهد و ایمـــان

شادان شهرو ✍️ نظم سُروده ها / ظاهر و باطن /

 

 

 

 

نقدها
  1. طارق خراسانی

    تیر 21, 1399

    سلام و درود
    قطعه ای انتقادی و قابل تأمل است
    این اثر با قافیه دار شدن مصرع نخست به یک قصیده خوب انتقادی مبدل می شد.
    حضرت صائب هم از زاهدان دنیا خواه دلش خون بوده است و حضرت خافظ نیز از منتقدان درجه یک این قوم ریایی بوده است.
    واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
    چون به خلوت می رونذ آن کار دیگر می کنند
    بنده ابیات فراوانی از این شعر را تایید می کنم و البته دلیلی بر تایید کلیت آن تیست.
    این بیت
    تـــو هم آیـا همـان باشی کــــه هستی
    چنــــان کـــه دم زنی از زُهد و ایمـــان
    مرا بیاد داستان معصومه شیرازی که گرفتار زاهدی فرومایه می شود می اندازد و شعری منسوب به خیام:.
    شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی.
    هر لحظه به دام دگری پابستی؛
    گفتا؛ شیخا، هر آن‌چه گویی هستم،
    آیا تو چنان‌که می‌نمایی هستی؟
    حقیقت این است که فرهنگ رنگ و ریا و یا بیماری اخلاقی در جامعه ی ما از دیر زمان بوده است.
    خیام در قرن 4 و 5 می زیسته وی همانی را دیده و می گوید که شاعر عزیز بختیاری ما در این عصر می بیند پس در فاصله قرن چهارم تا قرن حاضر هیچ تغییری در اخلاقیات صورت نپذیرفته است از اینجا می فهمیم شعر و تلاش های فرهنگی هم برای رفع لین معضل جواب نداده است، چه باید کرد؟ جواب ها بی شمارند و معلمان اخلاق در مانده از جستن بهترین راه.
    با شعری از صائب سخن را به پایان می برم
    دل آزاده از طول امل بسیار می پیچد
    که مصحف بر خود از شیرازه زنار می پیچد
    کدامین بی ادب زد حلقه بر در این گلستان را؟
    که هر شاخ گلی بر خویشتن چون مار می پیچد
    حجاب آب و گل گردیده سنگ راه یکتایی
    وگرنه رشته تسبیح بر زتار می پیچد
    به این بی ناخنی چون می خراشم سینه خود را
    صدای تیشه فرهاد در کهسار می پیچد
    نمی دانم چه می ریزد زکلک نامه پردازم
    که هر سطری به خود از درد چون طومار می پیچد
    ازین بستانسرا با دست خالی می رود بیرون
    سبکدستی که بر هر دامنی چون خار می پیچد
    به دور چشم او انگشت زنهاری است هرمژگان
    که از بیمار بدخو روز و شب غمخوار می پیچد
    مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد
    که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد
    در پناه خدا شاد زی
    🌿👏👏👏👏🌿

    • درود و عرض ادب خدمت استاد طارق عزیز
      اشراف شما بر متون کلاسیک و اشعار قدما قابل ستایش و ستودنی ست .. ای کاش شاعران معاصر , از پیشینه ی شعر فارسی و اینکه شعر فارسی به زبان فارسی دری از کی شروع شد و چگونه ادامه یافت و چه سبک هایی را پشت سر گذاشت و در چه گستره ای گسترش پیدا کرد و چگونه به نیمایوشیج رسید تا به بلوغ عروضی و ساختاری اش از لحاظ تئوری دست پیدا کند و اینکه چه مقدار از این تئوری بالفعل و کاربردی شده و چه مقدار هنوز در حالت بالقوه قرار دارد و باید بالفعل و کاربردی شود , غافل نمی شدند و بدون تامل از آن نمی گذشتند .

      کامنت شما استاد بزرگوار را که خواندم , در آن به وضوح می توان دید که با سیر تحول شعر فارسی کاملن آشنایی دارید .

      بله , همانطور که فرمودید چنانچه مصراع نخست مقفی می شد .امکان تغییر قالب از قطعه به قصیده به راحتی امکان پذیر بود . به نوعی , قالب قصیده و غزل و قطعه دستشان گردن هم است . و همانطور که میدانید آنچه بنام قالب غزل می شناسیم بواسطه ی جدا شدن قسمت تغزل قصیده از آن بوجود آمد و قدمت قالب قصیده بیشتر از قالب غزل و قطعه است . یعنی از قالب قصیده قسمت تغزلی آن جدا شد و شد قالب غزل و الباقی آن شد قالب قطعه .

      اینکه چرا مصراع نخست را مقفی نکردم و ترجیح دادم قالب مورد استفاده ام بجای قالب قصیده ,قالب قطعه باشد , بخاطر تاملی بود که در مورد موسیقی کناری ( قافیه ) داشتم . و احساس کردم با توجه به بن مایه ی این نظم سروده که انتقادی – اجتماعی ست , چنانچه مصراع های دوم مقفی باشند و در قالب قطعه سروده شود بخاطر فرم یکدست موسیقی کناری , در بیان مطلب تاثیرگذارتر باشد . علت انتخاب قالب قطعه بخاطر همین موضوع بود .

      بنده به شما استاد بزرگوار کاملن حق میدهم که برخی ابیات این نظم سروده با نوع نگرش و بینش حضرتعالی و شاید برخی دوستان دیگر یکجورهایی همسو نباشد . و این یک امر کاملن طبیعی ست . و انسانها از لحاظ کیفیت و کمیت باورمندی که هرکدام دارند حتی در یک باورمندی مشترک هم یکسان باورمند نیستند .

      سالها پیش , دوستی در رابطه با همین نظم سروده , پیام فرستاد که حساب روضه خوانی را جدا کن . گفتم چطور باید جدا کنم وقتی روباه بنفش هم در کابینه اش روضه خوانی می کند و اشک تمساح می ریزد و …

      تمام نظم سروده ها که در قالب های مختلفی سروده شده اند و در حدود دو هزار بیتی می شوند مربوط به سال 89 , درست ده سال پیش می باشند . و علت سرودن آنها به خاطر پامال شدن حق و حقوقم توسط عده ای که همگی جای مهر به پیشانی داشتند و جانماز آب می کشیدند و از شهرستانی در جنوب بگیر تا دیوان عدالت اداری در تهران حضور داشتند بود . خانم فریبای نوری گرانمهر هم که فرموده اند دلتان خیلی خیلی پُر بوده , درست حدس زده اند .اگر دلم پُر نبود که احساس خودم را ظرف یکسال در دوهزار بیت در قالب های مختلف و بصورت نظم تخلیه نمیکردم . اگر اینکار را نمیکردم که دیوانه می شدم .

      نه تنها بازار ریاورزی بساطش در طول این هزار سال برچیده نشده بلکه از سال 89 تا سال 99 که در آن قرار داریم , یعنی در این مدت ده سال هم نه تنها پیشرفتی در حقوق شهروندی و مدنی نداشته ایم بلکه هرسال دریغ از پارسال گفته ایم .

      اوضاع مملکت را هم الان که خودتان دارید مشاهده می کنید و نیازی به گفتنش نیست .

      البته بعید میدانم که بازار ریاورزی و بی عدالتی , در زمان خیام و حافظ و صائب بازارش به گرمی زمان ما بوده باشد .

      ممنونم از حضور بسیار ارزشمندتان و دغدغه هایی که در این اوضاع بی فرهنگی برای توسعه ی فرهنگی و بهبودی آن دارید .

      سپاس بیکران

      . 🙏🙏🙏🌺

  2. محمد یزدانی

    تیر 21, 1399

    درودها استاد اندیشمند شادان گرانقدر
    بسیار زیبا و تحسین برانگیز
    به یقین می دانید تعداد علامت های جمع قافیه ها یتان چند مورد زیاد است اگر به دنبال هم نبود بهتر بود محو در تمرکز و غرق در اعماق مطلب بوده اید .
    ماندگار و آیینه دار جامعه
    اگر ” شهرو ” جُز ایـن باشد کـه گفتـه ست
    بگو تــــا بـــار بــر بنـــدد, از ایــــران

    🌺🌸🌺🌸🌺

    • درود بر جناب یزدانی عزیز
      خیلی خوش آمدید بزرگمهر
      ممنونم که با تامل می خوانید
      بله , دقیقن یک چهارم از قافیه ها به واسطه ی علامت جمع مورد استفاده قرار گرفته اند . که در عرف سرایش تا یکی دوبار ایراد ندارد . مگر در قالب قصیده که با تجدید مطلع می توان حتی قافیه ها را دوباره تکرار کرد .

      کلن هدف بنده از سرایش نظم سروده ها در قالب های مختلف بیان دغدغه های اجتماعی و مدنی , بدون روتوش و برای مخاطبان عام بوده . با زبانی ساده و همه فهم و بدون پیچیده گویی و هنرنمایی های شاعرانه .

      در نظم سروده ها , اولیت اولم بیان شفاف مطلبی هست که قصد بیانش را دارم . البته تمام تلاشم را می کنم که مطلب بیان شده همانقدر که موزون و روان هست , بی پرده و شفاف و قابل فهم باشد .

      در نوع و رویکرد سرایشی , همیشه تفکیک قائل هستم . یعنی آن سروده ای را که در قالب غزل یا قطعه و یا هر قالب دیگری بصورت (نظم )می سرایم را متمایز می کنم از آن غزل یا قظعه و یا هر قالب دیگری که نگاه شاعرانه و با زاویه ی دیدی خاص می سرایم .

      اگرچه در گذشته ادبیات را به نظم و نثر تقسیم میکردند . ولی از لحاظ نوع بیان , نظم و شعر ” دو روی یک سکه هستند . در همه چیز باهم مشترک اند . بجز رویکردی که در تخیل دنبال می کنند . که جنابعالی کاملن با آنها آشنا هستید .

      در نظم , بیشتر رویکرد تخیلی ما به سمت تخیل وقوع پذیر هست .یعنی به سمت جهان واقع .
      ولی در شعر بمعنای خاصش , بیشتر رویکرد تخیلی ما به سمت تخیل وقوع ناپذیر و .به سمت به تصویر کشیدن جهانی غیر واقع

      در نظم , آنچه هست را بیان می کنیم .
      ولی در شعر , آنچه را دوست داریم باشد را بواسطه ی بینش و نگرش خاصی که داریم بیان می کنیم . و به تصویر می کشیم .

      نکته ی جالب اینجاست که گرایش و علاقمندی عوام ( همان مردم عادی کوچه و بازار .به سمت نظم هست ). بنده روی این مسئله خیلی دقت و تامل کرده ام . تجربه ی 14 سال حضورم در یک شرکت که پرسنل زیادی داشت به من ثابت کرد که اکثریت مردم عادی ( یعنی غیر شاعر / یعنی علاقمند به شعر نه شاعر ) از سروده های روان و با زبانی ساده و بی پیرایه خوششان می آید . از سروده های عامیانه و بصورت کلام منظوم لذت می برند .

      مثلن در یکی از نیمایی هایم گفته بودم :

      از کجا می باید قرض کنم …
      یَد بَیضایِ کلیم ِ کلماتی که کتابت بکند حسم را .

      این سروده ها برای مردم عادی بر خلاف خواص که نگاهی هنری به شعر دارند جذابیتی ندارد . وقتی هم بشنوند , بر و بر به آدم نگاه می کنند . خخخخخ

      تووی آن شرکتی که 14 سال کار میکردم بیش از 750 نفر به غیر از پرسنل اداری کار میکردند .( من و چهل پنجاه نفری دیگر از قدیمی های شرکت بودیم ) و به خاطر سروده های بداهه عامیانه که از مصراع های هفت هشت هجایی تشکیل می شد و به اتفاقات شرکت و افراد مربوط بود در کل شرکت مثل گاو پیشانی سفید شده بودم . هر نیروی جدیدی هم که وارد شرکت می شد . اولین اسمی که یاد میگرفت , اسم من فلکزده بود . بعدها که با من انس میگرفتند برایم تعریف میکرند که روز اول که تورا دیدم همه می گفتند نزدیک اون کلچه نمدپوش نشو خخخخ)

      میخواهم این را بگویم/ با اینکه توی شرکت سروده های انتقادی بصورت هجایی و عامیانه می گفتم , عجیب بین کل پرسنل طرفدار داشت . هرچه می بافتیم , دهان به دهان می گشت و تمام سالن های را طی میکرد و به ساختمان 5 طبقه اداری میرسید , میرفت بالا , می آمد پایین . سوار سرویس شرکت می شد و میرفت داخل شهر و یه چرخ هم داخل شهر میزد .و با شیفت بعدی داخل شرکت می شد خخخخ

      مردم عادی , نظم را دوست دارند . سروده ای که بی پیرایه باشد را دوست دارند .
      ولی خواص , نگاه هنری به شعر دارند . برای آنها , پارامترهای هنری مهم هست . .

      میخواهم بگویم که مردم عادی هم باید حقی و سهمی از شعر داشته باشند . من شاعر و شمای شاعر باید در پرونده ی شاعری خودمان حقوق آنها را لحاظ کنیم .
      نباید , سروده های ما تمامن فقط باب میل خواص باشد .
      بلکه باب میل عوام هم باید شعر سروده شود . درصد بالای جامعه را آنها تشکیل میدهند .
      بنده تکلیف خودم میدانم و همیشه هم سعی کرده ام حق آنها را در سرایش لحاظ کنم . تمام نظم سروده هایم در اصل ادای دین به ذائقه ی آنهاست . بدون شک , در کلیات شادان شهرو , سهم آنها کمتر از سهم خواص نخواهد بود .

      وقتی بر فرض مثال غزلی را تحت عنوان نظم سروده منتشر می کنم , دو تا معنی دارد 1- این غزل جزو غزلیاتم نیست 2- این غزل برای ذائقه ی عموم سروده شده است . مثل نظم سروده ای که در قالب غزل و با نام ( زیارت ) در همین سایت منتشر کردم . اگر توجه کنید مشاهده خواهید کرد که آن سروده در دفتر نظم سروده ها قرار گرفته نه در دفتر غزلیات .

      همیشه حضورت خوشحالم می کند
      و همیشه مشتاقانه نکاتی که اشاره می کنید را میخوانم و بکار می بندم .
      به هر حال , هر انسانی از دریچه ای به جهان نگاه می کند
      شعر هم , دریچه ای ست که شاعر به روی مخاطب می گشاید تا از درون آن به جهان شاعر نظری بیندازند . و آنچه مخاطب از آن دریچه می بیند , شنیدنش برایم جذاب است .

      🙏🙏🙏🌺

      • محمد یزدانی

        تیر 22, 1399

        سلام جناب دوست شادان شهروی گرانقدر
        صفای وجودتان قلم نورانی شما در هر نوع و قالبی به گردش در آید اثری شگرف می آفریند در همین به تایید خودتان نظم واره فراز هایی موج می زند از جمله چاشنی طنز انتقادی کلام خاص و عام را در گیر می نماید و به تحسین وا می دارد . در نمایش ابعاد مشکلات جامعه ی امروز هربیت این شعر قصیده ای است به معنای اخص کلمه که دارای هدفی والاست . قلب مهربانت را ارادت و چشم روشنت را سلام

نظرها 14 
  1. محمدعلی رضاپور

    تیر 21, 1399

    درودتان❤️🙏

    لِمَ تقولون ما لاتفعلون
    🌹🌹🌹

    • درود و عرض ادب جناب رضاپور عزیز
      خیلی خوش آمدید جناب
      مهرتان را سپاس
      🙏🙏🙏🌺

  2. درودتان استاد شهرو.
    شیرین و دلنشین و مبتلابه روزگار‌ان.
    توانایی قلمتان ستودنی است.
    بمانید

    • سلام و عرض ادب جناب زمانیان نازنین
      خیلی خوش آمدید مهربان
      نظر لطف شماست بزرگوار
      سپاس بیکران 🙏🙏🙏🌺

  3. حسن مرادیان

    تیر 21, 1399

    درود فراوان استاد
    بسیار زیبا ، آموزنده و بجا
    زنده باشید❤️

    • سلام و خیلی خوش آمدید جناب مرادیان عزیز
      ممنونم از نگاه پرمهر و حضور ارزشمندتان
      نظر لطف شماست مهربان

      🙏🙏🙏🌺

  4. فریبا نوری

    تیر 21, 1399

    سلام
    معلوم است که دلتان خیلی خیلی پر بوده است استاد ارجمندم…
    شعر قاطع و زیبایی است فقط
    گاه یک سخن واحد با اندکی تغییر در چند بیت تکرار شده است که البته قطعا جنبه تاکیدی مورد نظر بوده است.
    🌹🌹🌹🌹

    • درود بر مهربانو فریبا نوری گران مهر
      خیلی خوش آمدید بزرگوار
      آره بخدا , هنوزم دلم پُره 😂

      ما در جامعه ای زندگی می کنیم که گاه لازمه یک حرف رو به طرق مختلف و با تکرار بزنی بلکُم گوشی بشنوه و بگه چته آخه 😊😂🧐🧐
      البته این نظم سروده و تمام نظم سروده های دیگه مربوط به 10 سال پیش دقیقن سال 89 هستند .

      در روز جهانی کارگر منو اخراج کرذن
      😂
      حالا اخراج کردنش هیچی . این همزمانی اخراج با روز جهانی کارگر منو کُشته
      جُرم / نیروی رسمی بودن و دفاع از حقوق کارگری
      من می فهمم که کارگران نیشکر هفت تپه چه می کشند
      به دریا رفته میداند مصیبت های دریا را

      حضورت همیشه برایم ارزشمند است خانم نوری گرانمهر
      منتظر سروده های جدیدتان هستم
      ممنونم که به لطف می خوانید و به مهر , امید می بخشید

      🙏🙏🙏🌺

  5. بیژن شیخ زاده

    تیر 22, 1399

    دورد بزرگوارم
    شعرتان زیباست
    ارداتمند شما

    • سلام و عرض ادب جناب شیخ زاده ی عزیز
      خیلی خوش آمدید بزرگمهر
      ارادت از ماست
      ممنونم از نظر لطفتون 🙏🙏🙏🌺

  6. کجــا ای شیــــخِ که هردم میدهی جولان
    سلام شادان جان استاد طارق راست میگن قصیده ای جالب میشدفقط مصرع ائل رو کمی انگولک کنی
    اگر ” شهرو ” جُز ایـن باشد کـه گفتـه ست
    بگو تــــا بـــار بــر بنـــدد, از ایــــران

    نکـــردم هیـچ کــــاری را بـــه عُمــرم
    کــــه از دیگـــر کسانش کـــرد کتــمان
    عالی بود
    به نظرم در مورد شیخ وشیوخ قلم زدن نوعی اهانت به خود قلم است این همه سوژه
    این شعرت را نه در مضمون ونه در قالب خوشم نیومد وحالم را خوش نکرد .
    فدات درویش اهورا

    • درود و عرض ادب مهربان
      از بابت تاخیر در پاسخدهی شرمنده
      گرفتاری های شغلی ست دیگر …
      ممنونم از حضور همیشه ارزشمندتان
      و سپاس از بیان شفاف دیدگاهتان

      هنر زاییده ی اختلالات روحی روانی ست
      و هنرمند آنرا می آفریند تا به تعادل روحی برسد

      شعر هم یکی از اقسام هنرهاست .
      و از همان فرایند پیروی می کند .

      هم دریچه ایست گشوده به روی مخاطب تا از درون به دنیای ناپیدای شاعر , سرک بکشد

      و هم نوشدارویی ست برای تعادل روحی روانی شاعر

      مخاطب , این حق را دارد که در برخورد با شعری که می خواند , از آن خوشش بیاید و یا نیاید .

      همین حق هم برای شاعر محفوظ است که اگر شعرش توانسته آلام روحی اش را برطرف کند به آن دخیل ببندد و یا اگر در این مهم ضعیف عمل کرده دخیل نبندد .

      از نظر من , این نظم سروده در زمان سرودنش , وظیفه اش را در قبال شاعرش بخوبی انجام داده . ولی در قبال مخاطب , به نظر مخاطب بستگی دارد که چه میزان با بینش و جهانبینی شاعر توانسته همسو بشود و یا همسو نشود .

      مهم آن دریچه ای ست که شاعر آنرا گشوده
      اینکه مخاطب از کدام زاویه آن درپچه به تماشای جهان شاعر نشسته است هم همانقدر مهم است در ارتباط برقرار کردن با آن و یا ارتباط برقرار نکردن . .

      فکر کنم خیلی حکیمانه صحبت کردم 😂
      داره , خودم از خودم خوشم میاد🧐
      فقط باید در خوردن ترشی یه کم مراعات کنم 😘

      درویش خودمی دیگه …🙏🙏🙏💐🌺

  7. محمدعلی رضاپور

    تیر 23, 1399

    سلام و درود،
    خدا قوت فرهیخته ی گرانقدر!
    لطفا در تازه ترین کارگاه شعر پاک، ما را از همراهی تان بی بهره نگذارید. در خدمت تان هستیم در👇👇👇
    http://sherepaak.com/229259/–

    • درود و سپاس بیکران جناب رضاپور گرامی
      و سپاس ویژه از تلاش تان

      🙏🙏🙏🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا