🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
عبور…سمت گذشتن، کسی که راهی بود
مسیر…سوی خیالی که کوهِ کاهی بود
شب است و سایه بلند است تا طلوعی نو
نه لامپ بود و چراغ و… نه نور ماهی بود
برای مقصد کوری که از شما دور است
غروبِ غربت من در همین نواحی بود
سکوت، پشت صدایم شنیدنی می شد
شبیه انکه در اشوب بی گناهی بود
جنون قایق صید و هوای بارانی
خطوط زخمی قلاب روی ماهی بود
کسی که ماند و تمام رسیدنش تا نور
از این زمانه ی ظلمت حریص راهی بود…
گذشت… گفت و تمامیِ کوچه ها گفتند:
درون ذهن خیابان مگر پگاهی بود؟
به روی دار کشیده شده..کسی که فقط
تمام دغدغه اش صلح و دادخواهی بود
بروی گونه نشسته ست سیلی و شلاق
همیشه حق صف دستور دادگاهی بود
اسیر پنجه ی باز است بال پروازش
کبوتری که هوایش درون چاهی بود
پر است کوله ی من از بساط نان و نمک
و جاده ای که تهش سمت ایستگاهی بود.
تمام لحظه ی شب شد خیال عابر صبح
وباز اخر شعرم امیدِ واهی بود
برهان جاوید
دوازدهم اردیبهشت هزاروچهارصد و دو
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
شهریور 21, 1402
سلام
من فکر می کنم جناس تام هم در شعر سپید و هم در شعر کلاسیک یکی از بهترین آرایه هاست و استفاده از آن نشان دهنده ی قریحه و تسلط شاعر است . از طرفی دو کلمه ی همسان با دو معنای متفاوت می توانند دو قافیه حساب شوند که برهان عزیز دو بار از “راهی” و دو بار از ” ماهی ” استفاده کرده که این کار شایسته ای بود . جدای از آن اگر شاعر نتواند مثل برهان ما تصویر سازی کند ، شعرش عقیم خواهد ماند . چرا که لذت یک شعر در کشف تصاویر تازه است . و اضافات و استعارات تشبیهی بخشی از این تصاویر هستند . در این شعر نیز از این دست کشفیات کم نیستند ( غروب غربت ، ذهن خیابان ، خطوط زخمی قلاب و … ) و البته همه ی اینها بخش زیباشناختی شعر است و بخش محتوایی اش همان است که از یک قلم شریف انتظار دارم . و البته یک ضعف ( به زعم بنده ) هم در این غزل هست و آن استفاده از قافیه ی ” نواحی ” ست . که اگرچه در شنیدار مشکلی حس نمی شود ، اما در خواندن شعر برای آدم بهانه جو و سخت پسندی مثل مانا موجه نیست . خاصه آنکه از قلمی باشد که دوستش دارم و به آن افتخار می کنم . و این را هم اضافه کنم ، کلا نظر دادن بنده در مورد اشعار کلاسیک ، به نوعی گستاخی ست . چه آنکه در این محفل ، دوستانی هستند که مرا مرشد و استادند . اما دو دلیل و دو توجیه برای این کار دارم : اول اینکه اساتید عزیز بدانند آنچه به مانا یاد داده اند ، در دل و جانم جاری ست و درسها را یکی یکی پس می دهم . و دوم دوست داشتن دوستان است که نمی گذارد بی توجه از کنار آثارشان عبور کند . زیرا این ” دل به باران سر به دار ” بی حضور رفیقانش پشیزی نمی ارزد . شمایید که به من اعتبار و غرور می دهید .
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود بر دوست و برادر و استاد گرامیم
مانای عزیز که دوباره با حضور خود به صفحه حقیر روشنایی بخشیدی و بنده رو قابل دونستید و سپاس از کوچک نوازی تان
خوشحالم از نگاه تیزبین و زیبایتان
در مورد قافیه باید عرض کنم که همانطور که در پیامم به جناب سینای دژاگه نازنین اشاره کردم قافیه در این غزل رو نوعی هنجار شکنی میدونم و نظر شما دقیقا درسته و بنده اگاهانه و با قصد قبلی و عمد این کار را انجام دادم البته این نوع قافیه پردازی در غزل امروز زیاد اتفاق می افتد حتی در اشعار شاعران بنام و معروف
در مورد قافیه این غزل بر اساس قوانین شعر کلاسیک باید اینطور دسته بندی کنیم:
۱_کاه.ماه.گناه.راه.پگاه.دادخواه.دادگاه.چاه.ایستگاه
۲_ماهی.واهی.راهی
۳_نواحی
اساس و پایه این سه قافیه به خاطر ریشه های متفاوت جداست و اگر بطور سخت گیرانه و طبق قوانین شعر کلاسیک بخواهیم نگاه کنیم بیشتر قوافی اشتباهند و بنده اگاهانه انها را انتخاب کردم تا نشان داده شود که می توان برای مفهوم سازی در خیلی از قوانین هنجارشکنی کرد
حتی در دو کلمه دادگاه و ایستگاه هم می توان ایراد تکرار دو قافیه شبیه به هم در یک اثر را گرفت به خاطر اینکه ریشه هر دو کلمه متفاوت است هرچند هر کلمه تداعی گر مکانی متفاوت است و پسوند مکان گاه موجب این تشابه و تفاوت معنی در ان شده
به عنوان مثال شعری از حسین منزوی را با هم می خوانیم:
از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانــیست ، رو ســوی چـــه بگریزیم؟
هنگامه ی حیرانی ست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار ” آیا”، وسواس هزار “اما”
کوریم و نمیبینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه ست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا کــه هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم، ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند کــه بیدارید؟ گفتیم کـه بیداریم
من راه تــو را بسته، تـــو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیزار.دار.بسپار.بیمار.بی بار.بیدار.دیوار با هم هم قافیه اند اما فعل
نمی باریم
با توجه به اینکه با (بی باریم )شباهت ظاهری دارند از نظر ریشه ای با ان و تمامی قوافی متفاوت هستند و نمی توان هم قافیه با کلمات بالا قرار داد ولی استاد منزوی بسیار زیبا و اگاهانه این کار را انجام دادند
در مورد (نواحی) هم دقیقا همینطور است و بسیاری از کلمات مثل اجاق و کلاغ و…را در کلاسیک های امروز بسیاری از شاعران بزرگ هم قافیه قرار می دهند که از نظر حقیر این اتفاق ها به خاطر باز گذاشتن دست شاعر برای شکوفایی و تداعی مفاهیم گسترده تر و بیشتر بسیار ارزشمند هستند و زیبا
و یا به قوافی در این شعر زیبای حسین منزوی دقت کنید
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟
لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست
عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنج
علت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداست
با غبار راه معشوق است راز آفتاب
خاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست
جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کس
هر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست
خود در این خانه نمی خواند کسی خط خرد
تا در این شهریم آری شهریاری عشق راست
عشق اگر گوید به می سجاده رنگین کن ، بکن
تا در این شهریم ، آری شهریاری عشق راست
عشق یعنی زخمه ای از تیشه و سازی ز سنگ
کز طنینش تا همیشه بیستون غرق صداست
یا اشعار معروف بزرگان را می خوانیم:
چه مصر و چه شام و چه بر و چه بحر
همه روستایند و شیراز شهر
سعدی
به نام خداوند تنزیل وحى
خداوند امر و خداوند نهى
(فردوسى توسى)
ديدار تو حل مشكلات است
صبر از تو خلاف ممكنات است
ترسم تو به سحر غمزه يكروز
دعوى بكنى كه معجزات است
زهر از قبل تو نوش دارو است
فحش از دهن تو طيبات است
(سعدى شيرازى)
روزى كه تو آمدى بدنيا عريان
جمعى به تو خندان و تو بودى گريان
كارى بكن اى دوست كه وقت مردن
جمعى به تو گريان و تو باشى خندان
(شيخ بهايى)
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
(حافظ شيرازى)
در پایان سپاسگزارم از لطف همیشگی که به بنده دارید و اثار مرا قابل این لطف می دانید
سلامت و پیروز باشید
❤️❤️❤️🌺🌺🌺👏👏👏
پاسخ
شهریور 22, 1402
سلام و عرض ادب مانای عزیز و برهان گرانقدر
ببخشید که در میان مباحثهی شما دست به قلم میشوم.
مانای عزیز سپاس از ثبت نقد و نظرات ارزشمندت که همیشه موجب پرباری صفحات شاعران محفل پاک و باز شدن باب گفتگو میشود.
فقط یک مورد را در تایید صحت قوافی شعر جناب جاوید و همسو با نظر خودشان عرض کنم. هیچ دلیل منطقیای وجود ندارد که برای مثال نتوان نواحی و ماهی را همقافیه تلقی کرد. فکر کنید ما فارسی را با رسمالخط لاتین مینوشتیم. mahi و navahi حال تکلیفمان چیست؟ همگونی صوری و لفظی قافیه در سنت شعر کلاسیک به نام «قافیهی خطی» شناخته میشود. یعنی از دید سنتگرایان واژگان قافیه علاوه بر لفظ باید از نظر بصری هم همگون باشند. تنها چیزی که به ذهن من میرسد این است که این قاعده از قواعد شعر عربی و تفاوت تلفظ میان اینگونه حروف در آن زبان وارد شعر ما شده است. شاید هم هنوز این حروف در گویشهای خاص فارسی یا زبانهای محلی متفاوت تلفظ شود، اما سروکار ما با تلفظ زبان معیار فارسی ایران است. حال که ما در زبان معیارمان هیچ تفاوتی در تلفظ ه و ح نداریم چه احتیاج به رعایت این قاعده هست؟ البته هر که بخواهد میتواند بر این سنت پایبند بماند اما من نیز مانند جناب جاوید و خیل زیادی از کلاسیکسرایان نوگرا قاعدهی قافیهی خطی را رها کردهام (البته مثالهای معدودی از نقض این قاعده در میان قدما نیز وجود دارد). البته اضافه کنم که به پرهیز از ایطا، شایگان، غلو و… در قافیهبندی کاملاً پایبندم. در این راستا میتوانم یک صفحهی کامل مثال بیاورم از شاعران نوگرایی که همگونی نوشتاری و لفظی قافیه را رها کردهاند و قافیهبندی را تنها سماعی رعایت میکنند. بهعبارت دیگر آنقدر نقض آن را دیدهام که دیدن چندبارهی آن برایم عادیست. مثالی از شعر فاطمه اختصاری در کتاب بت بزرگ (یکی از مجموعه اشعاری که بسیار میپسندم):
خبر،سرایت دیوانگیست در رگ شهر
خبر، برندگی تیغ و تیزی فلز است
«و ناتوانی این دستهای سیمانی»
در اعتراض به اعدام چند معترض است
معترض و فلز همقافیه شدهاند.
زنده باشید و پاینده🌸🌺🌸🌺
پاسخ
شهریور 22, 1402
سلام بر سینا و برهان
دو دوست نازنینی که کماکان از محضرشان فیض می برم
با توضیحاتتان قانع شدم و البته هر بندی که گشوده می شود به همه ی ما حس رهایی می دهد
پاسخ
شهریور 22, 1402
درود مانا جان
برایم بسیار عزیزید و گرامی و دوست داشتنی و حضورت برایم شبیه به حضور خورشید در تاریکی محض است و میدانم هدف و قصد شما از بیان این مسائل جز روشنگری نیست و بیان این مسائل موجب افزایش و اگاهی مخاطبین فهیم و افزایش بار علمی و ادبی زبان فارسی است قصد شما بسیار ارزشمند است مسئله ای که شما به ان اشاره فرمودید و
توضیحاتی که بنده و سینا جان بیان کردیم چالشی چندین ساله است بین شاعران و منتقدان و هرچه در مورد این مسائل بیشتر صحبت و ارائه نظر شود راه و مسیر درست خود را سریع تر طی خواهد کرد که بسیار ارزشمند است و از شما سپاسگزارم به خاطر ورود اگاهانه شما به این موضوع که هدف اصلی بنده از نشر این غزل بوده است
اندیشه و علم و منش شرافتمند وجودی شما را دوست دارم و ستایش می کنم
🌺🌺🌺👏👏👏❤️❤️❤️🌺🌺🌺
پاسخ
شهریور 22, 1402
درود سینا جان و سپاس از لطف و زحمتی که کشیدید در مورد ریز و بم قافیه پردازی اگر بطور فنی در مورد
اقوا، اکفا، ایطا، شایگانو…بخواهیم صحبت کنیم بحث به درازا خواهد کشید و کمی مطالب خسته کننده خواهد شد ولی توضیح شما بسیار کامل بود.در زبان عربی تغیر ز به ض یا ت به ط خطایی نابخشودنیست ولی در زبان فارسی چنین حساسیتی وجود ندارد و به نظر بنده هم جمله از نظر مفهومی وقتی بارش بیشتر شود ارزشش خیلی بیشتر از این است که از نظر دیداری
این شعر را از استاد قیصر امین پور بخوانیم:
اول آبی بود این دل، آخِر اما زرد شد
آفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شد
سربزیر و ساکت و بی دست و پا میرفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش (پرت) شد
و سپاس از توضیحاتی که بیان کردید و استفاده کردم از مطالب ارزشمند شما
عزیزید
درود بر شما
🌺🌺🌺❤️❤️❤️👏👏👏
پاسخ
مهر 11, 1402
سلام و ادب.غزل زیبایی خواندم و لذت بردم.فضای کلی غزل با توجه به وزن و قالب کلاسیک آن و انتخاب واژگان دقیق توسط شاعر بسیار زیبا ترسیم شده است. فقط من واژه “لامپ” را ناهمگون میبینم با بقیه غزل .این واژه خواننده رو از اون فضای وهم آلود و رازگونه و غریب غزل دور میکند. وصلهی ناجوری به نظر میرسد شاید من خیلی سخت گیرانه نگاه میکنم.😊
پاسخ
مهر 12, 1402
درود مهرزاد گرامی
عرض خوش امد گویی
و سپاس از حضور و درج نظر ارزشمندتان
در مورد کلمه ای که اشاره فرمودید سعی حقیر برای انتقال حس تاریکی مطلق بود از هر جهت که نه نور لامپ که بصورت تصنعی ساخته میشود و نه چراغ که منظور چراغ های قدیمی که در منزل برای روشنایی با سوخت نفت موجب روشنایی میشد و نه از نوع طبیعی ان که ماه باشد
و مسئله ی دیگر که باید به ان اشاره کنم که نظر شخصی حقیر است وجود گستره بالای واژگان روزمره در زبان فارسی با مفاهیم گسترده است که بسیاری از انها در ادبیات شعر ما مهجور مانده اند و یا اصلا استفاده نمی شوند و یا کمتر استفاده می شوند و ذکر این مطلب که هنوز ما در اشعار از واژگان و مفاهیمی استفاده می کنیم که هزاران و هزاران بار در شعر شاعران گذشته به شکل های گوناگون و با خلق مفاهیم وسیع اورده شده اند و نوعی حس کسالت و تکرار را در ذهن خواننده تداعی می کند و ادبیات معاصر برای برون رفت از این کسالت باید به دنبال خلق معانی و مفاهیم جدید باشند و بکارگیری کلمات جدید
بسیار سپاسگزارم از لطفی که در حق بنده فرمودید و نظر گرانبهایتان را بیان کردید
سلامت و پیروز باشید
🌺🌺🌺🙏🙏🙏
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام و عرض ادب جناب برهان جاوید عزیز، دوست شاعر و عزیزم
خوشحالم لذت خواندن غزل زیبایتان نصیبم شد.همچنین افتخار نوشتن اولین پیام برای این شعر زیبا را دارم. یکی از ویژگیهای پیرامتنی شعرتان دکلمههای خوبیست که میگذارید. با بیانی شیوا و همراهی یک قطعه موسیقی آرام، کلمات شعر ادا میکنید. این شیوایی بیان در خوانش شعرتان طبیعی و زیباست و هرگز تصنعی به گوش نمیرسد. جای تبریک دارد این ویژگی خوب اشعارتان. آشناییزدایی و تصویرسازی مصرع دوم این بیت را بسیار دوست داشتم:
جنون قایق صید و هوای بارانی
خطوط زخمی قلاب روی ماهی بود
زنده باشید🌺🌸🌺🌸
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود دوست و برادر ادیب و گرامی ام
سینا جان، چه زیباست دیدن نقش قلم زرنگار شما زیر نوشته هایم
نگاه استاد و ادیب اندیشمند و وارسته ای که با علم مناسب و بدور از تعصب های خشک بدنبال چهارچوب شکنی در مسیر اعتلای زبان فارسی هستید.اتفاقی که شعر و هنر امروز ما به شدت به ان برای گریز از رکود احتیاج دارد و اگر مشغله بگذارد پیگیر رد قلم تان در اثار دوستان همواره هستم و لذت میبرم و می اموزم
درباره نکته ای که اشاره فرمودید باید عرض کنم دانستن نظر شما برای حقیر بسیار دلنشین است
به نظر بنده شنیدن نحوه خواندن یک شعر از طرف خود شاعر اثر از انجا که لحن خواندن جمله ها گاه معنی را تغییر می دهد و خواننده را از ماندن بر سر دوراهی می رهاند اتفاق خوشاینی می تواند باشد به عنوان مثال نحوه خواندن قافیه راهی در مصرع اول بیت اول با کلمه راهی در مصرع دوم بیت ششم متفاوت است و همچنین ماهی و ماهی که سعی کردم با هنجارشکنی در پرداخت قافیه نوعی تنوع را برای خواننده رقم بزنم
و سعی می کنم با انتخاب اهنگ های هماهنگ با شعر موجب تبلور حس خوب برای کسی که وقت گرانبهایش را صرف گوش کردن این دست نوشته ها می کند بشود
و اینکه در بساری از موارد اگر دقت کنید صداهای جانبی که در اهنگ می شنوید به خاطر نبود محیطی بی سروصدا در محل کارم برای خوانش اشعار است که باید از کسانی که بر من منت می گذارند و ان را گوش می کنند عذرخواهی کنم.
و مابقی لطفی ست که به این کمترین دارید
راستش را بخواهید سرودن برای من مامن و گریزی شده جهت تخلیه فشارهای روحی که از پیرامون وارد می شود
وجود نازنین تان را ارج می نهم و اینده ای روشن و پر از موفقیت را برای شما ارزو مندم
🌺🌺🌺🙏🙏🙏🌺🌺🌺
پاسخ
شهریور 21, 1402
اسیر پنجه ی باز است بال پروازش
کبوتری که هوایش درون چاهی بود
سلام
عالی
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود سرکار خانم بیرانوند گرامی
سپاسگزارم از نکاه پر مهر و نظر لطف تان
🌺🌺🌺🙏
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود بر شما 🌷❤️
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود بر شما جناب عشقعلی گرامی
سپاسگزارم از نظر لطف تان گرامی
🌺🌺🌺🙏
پاسخ
شهریور 21, 1402
بروی دار کشیده شده..کسی که فقط
تمام دغدغه اش صلح و دادخواهی بود
سلام برهان عزیزم
غزلی زیبا
نو
و پر از فریاد از شما خواندم
چون شاگردی چگونه سرودن را می آموزم
در پناه خدا 🌿🌹👏👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
شهریور 21, 1402
استاد طارق گرامی
سپاسگزارم از حضور پر مهر و نظر لطفی که به این شاگرد کوچکتان دارید
همواره و همیشه مدیون اساتید و بزرگانی چون شما هستیم و خواهیم بود و می اموزیم از اندیشه و علم گرانبهایتان
مسرور و سلامت باشید
🌺🌺🌺🙏🙏🙏❤️❤️❤️
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود بر شما
بسیازعالی
دستمریزاد
🌷🌷🌷
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود سرکار خانم تمدن خواه گرامی
سپاس بی کران از لطف و مهربانی تان
سحر و ایجاز تصویرسازی در اشعارتان را می ستایم و برایتان ارزوی موفقیت روز افزون را دارم
🌺🌺🌺🙏
پاسخ
شهریور 21, 1402
عرض ارادت مجدد جناب جاوید بزرگوار
سپاسگزارم از لطف و حضور ارزشمندتان در صفحهام
که نامتان در زیر نوشتههایم مایه دلگرمی و مباهات است
شما خود استادانه در شعر کلاسیک تصویرسازی میکنید که میشود گفت بسیار سخت و جز از نوابغ این سبک برنمیآید…
سلامت باشید و برقرار🌹🙏
پاسخ
شهریور 21, 1402
دروود بر شما
قلم تان روشن و چشمه ذوق تان جاری
عالی
پاسخ
شهریور 21, 1402
جناب همتی گرامی
درود و سپاس بیکران از بذل مهر به حقیر
و حضور ارزشمندتان
پاینده و پیروز باشید
🌺🌺🌺🙏
پاسخ
شهریور 21, 1402
بیکران درود
و فراوان سلام
♡♡♡♡♡
قلمتان مانا
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود استاد غزل جناب معصومی گرانمهر
سپاسگزارم صمیمی
حضورتان موجب دلگرمی ست و دلتنگ بداهه های بی نقص تان که از تسلط در دایره ی فن شعر و اوج قریحه دارد
پاینده باشید❤️❤️❤️🙏🌺🌺🌺
پاسخ
شهریور 22, 1402
سلام براستادعزیز برهان جاوید
ازسروده ی زیبایت لذت بردم اما شایدازآن بیشتر مباحثی که مهرداد مانای عزیز مطرح نمود و توضیحات کامل شما وسینای عزیز استفاده کردم چراکه این دغدغه ی همیشگی من بود که خیالم را راحت کردید
درود بر شما و قلم ارزشمندتان،🌹🌹🌷
پاسخ
شهریور 22, 1402
درود جناب حمادی گرامی
سپاس بیکران از حضور ارزشمند و نظر لطف تان
شما استادید و می اموزم از اندیشه و رسالت پاکی که بطن اشعارتان جاری ست و معتقدم شاعر مرسلی ست برای هدایت و وقتی این رسالت را قبول کرد باید موجب هدایت انسان ها از تاریکی به سمت نور شود و این دغدغه مندی مقدس را در اشعار شما می بینم
🌺🌺🌺❤️❤️❤️🌺🌺🌺
پاسخ
شهریور 24, 1402
سلام و عرض ارادت جناب جاوید …
درود و دستمریزاد…
لذت بردم …
توضیحات دوستان نیز قابل تامل است …
👏👏👏💐💐💐
پاسخ
شهریور 25, 1402
درود بر استاد حجت گرامیم
سپاسگزارم از نگاه پر مهر و شاگرد نوازی تان
در پناه حق تندرست باشید
🌺🌺🌺🙏❤️❤️❤️
پاسخ
بستن فرم