🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 عصیان گر (قسمت سوّم )

(ثبت: 7001) آبان 9, 1397 

عصیان گر…قسمت سوّم

گفتم ای مدّعی وادی عشق
باعث سبزی و ویرانی عشق

پس چه شد حسِّ کبوتر وارت
آن همه شیرینی گفتارت

تازه آغاز ره این سفر است
کُلِّ احساس،، کنون در خطر است
………………….
گفتی از عشق سخن ساز مکن
ره احساس به من باز مکن

جز زر و سیم که ایمان من است
مبحثی تازه تو آغاز مکن
……………………………….
گفتم هیهات چه شد آن همه مهر؟؟
به کجا رفته ردیف این شعر؟؟؟؟

گفتم آن عشق پریزاده چه بود؟
از فریب من بیچاره چه سود؟

گفتی ای مضحکه بود و نبود
بهر سرگرمی و بیکاری بود

نیش خندیدی و رفتی به درک
سوختم از هوس و دوز و کلک
………………………
نگه با همه بیگانه تو
خواستگاران به در خانه تو

عقده عشق و همی حسرت مهر
نیمه شب ،شمع و گل و بلبل و شعر

کلبه ای در هوس جنگل دور
رنگ رخساره ز هجران شده بور

گل نارنج و اتاقی و شبی
کام جستن به تمنّای تبی

آن همه عشوه گری های لوند
چشمک شیطنت و زلف کمند

چه شد آن صورت بی رنگ و ریا
هم نشینی به گل اقاقیا

صحبت ساحل و معوای سحر
می گرفتی فقط از غنچه خبر

سنّت و رسم به چشمت همه پوچ
چشم دنیای بدون من لوچ

ادّعایت به درازای زمین
گونه ات از عطش بوسه نمین

دل و دین و شرفت من بودم
معنی مطلق آدم بودم
………..
ای که گفتی ز سَرَت بودم بیش
گفتی عشق تو مرا باشد کیش

بهر اندوه تو آواز شدم
حال گویی به دلت گشتم ریش؟؟
………………..
پاسخ این همه دیوانگیم را دادی
آن زمان که دل شیطانی خود وا دادی

افتخار و هنرت عاشق من بودن بود
عشوه ات بهر رقیب و ضررت با من بود

درد و آوارگی ات سهم من بی دل و جان
موسم لذّت و عشقت همگی بی من بود

نیمه شبهای دل آویز تو فرزند هوس
پنجه در پنجه حیوانی منفور مگس

خلوت پاک مرا غرق خجالت کردی
کُلِّ احساس مرا وقف نجاست کردی

سالها کندن جان در عطش خنده تو
تو اسیر دگری بودی و من بنده تو

پوشش ننگ تو بودم ،بده در نزد کسان
جگرم سوخته از سوز دل بوالهوسان

مست انگور و توهم زده از اشک خدا
آرزویت که بمانی شبی از من تو جدا

من سرگشته چه حاجت به خیانت بازی
با سگ و گرگ و شغال تا به کجا دم سازی

سالها در عطش گرمی تو خار شدم
تندرستی همه آفت زد و بیمار شدم

مور قانع بدم و ملک سلیمان به برم
از پس زهر جفاکاری تو مار شدم

خُلق سگ مَشرب ما را همه دیدند ولی
کس ندانست ز دندان تو سگ پیشه چنین هار شدم

هر زمان عشق فرو خوردی هی لغزیدی
هر نفس از بر نابودی من کوشیدی

از پر عاطفه ام تیر مهیا کردی
بهر خر کردن من شعبده برپا کردی

به زمین و به زمان گند هوس پاشیدی
تو به ارواح شیاطین رجیم شا……..ی

نفرین بر تمامی خیانت کاران باد

پایان قسمت سوّم……حادثه

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

نظرها
  1. مازیار نژادیان

    آبان 13, 1397

    • علی احمدی

      آبان 13, 1397

      بنده نوازی فرمودید استاد نژادیان والامقام درودهاااااااااااااا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا