🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
امروز که جان می دهم از بهر تو ای دوست
چون یوسف گمگشته به کنعان خبرت نیست
هر لحظه و هر نقطه ، به هر کیفیّت و حال
دنبال تو ام ، گر چه که دانم اثرت نیست
رفتی و جهانم شده چون شام سیَه تار
آخر زِ چه رو نیّت صبح و سَحَرت نیست
هجران تو زَهر است به کام من مجنون
امّا خبری از لبِ همچون شِکرت نیست
می سوزم از عشق تو ولی هیچ نسازم
مادام که بر سینه رُخِ چون قَمَرت نیست
ای عشق بُوَد چرخ و فلک گردش ایّام
ای آنکه زِ من هیچ هوایی به سَرَت نیست
می چَرخد و می آوردت عاقبت این چرخ
در این رَهِ پُر سود که غیر از ضررت نیست
تردید مکن عاقبت آیی به سُراغم
این رَسم زمانه است ، و از آن حَذَرت نیست
آیی و زنی تکیه بر این وادی خاموش
آن دم که زِ من خاطره ای در نظرت نیست
از یاد مَبَر سردی امروز ، که فردا
راهی به جُز از راهِ قَضا و قَدَرَت نیست
نوروز برای منِ دیوانه حرام است
آنگاه که گرمای تَنِ پُر شَرَرَت نیست
تحویل شود سال چو دور تو بگردم
جز من به جهان هیچ کسی همسفرت نیست
سروده بابک حادثه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
اسفند 28, 1401
سلام و درود
شکر اندر شکر است شعر ترت
سال خرگوش مبارک
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
اسفند 28, 1401
درودتان باد استاد عزیزم خجسته باد یگانه عید راستین آریایی
بر شما و همه ایرانیان ایران دوست و دشمن ستیز 🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
اسفند 28, 1401
حادثه هایتان خوش
سلام و درود
پاسخ
اسفند 28, 1401
عرض ارادت و ادب و درود فراوان سرور عزیزم بدرود 🌺🌺
پاسخ
بستن فرم